اول خودم میگم
با یکی دوس بودم ک خیلی همو میخواستیم یه سالو نیم باهم بودیمو خیلیم وابسته شدیم
من آرزوم بود ک باهم ازدواج کنیم
وقتی بینمون بهم خوردو اون رفت من تا یه هفته هیچی نخوردم....فقط گریه کردم
وقتی رفت به قول شاعر من با دو چشم خویش دیدم ک جانم میرود.......
از اینکه رفت خیلی از دست خدا ناراحت شدم
ولی الان چند سال از اون ماجرا میگذره و من ازدواج کردمو شوهرمم خیلی عالیه
خیلیم دوسش دارم
الان ب خدا میگم ک خدایا شکرت ک بین ما بهم خورد...چون میدونم اون شوهر خوبی برام نمیشد
الان بابت داشتن همچین شوهری خداروشکر میکنم