من تو زندگی خیلی هوای جیب شوهرمو داشتم.خیلی وقتا از خریدای غیر ضروری چشم پوشی کردم فقط بخاطر اینکه بهش فشار نیارم.14فروردین عروسی دختر عممه.من هیچ لباس مجلسی درست حسابی ندارم اونجا بپوشم.متاسفانه خونواده پدریم از اون خانواده هایین ک عقلشون ب چشمشونه.به شوهرم گفتم لباس ندارم گفت همون قبلی هارو بپوش.خیلی عارم میاد حتی از مامان خودم.پیش خودش میگه این 500تومن برا شوهرش ارزش نداشته ی پیراهن درست حسابی براش بخره.مامانم خیاطه تند تند میگه پارچه بخر مامانت بدوزه.بخدا خجالت میکشم.موندم چکار کنم.لباس های قبلیم متعلق ب 3سال پیشه.اعصابم خیلی خرده طاقت نگاه های معنی دار بقیه رو ندارم.بخدا ادم دهن بینی نیستم اما خب ی جاهایی ب غرورم برمیخوره...