بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سلمای من پایان شش ماهگی هشت کیلو شده با قد ۷۴،وزن موقع تولدشم ۳۳۰۰ بوده،هم شیر خودم و میخوره هم شیر خشک،از دو ماهگیش دیگه شیر من سیرش نمیکرد و همش بیقرار بود،دکتر مرندی گفت باید شیر کمکی بهش بدی،فقط چون اون گفت راضی شدم بدم،بعد ازون خوابش خیلی خوب شد و اروم گرفت اما این عذاب وجدان هنوزم باهامه هر چند من بی تقصیر بودم و همه تلاشم و کردم که شیر خشک نخوره اما نشد،با وحود زخم سینه ای که داغونم کرده بود و دو ماه هم طول کشید خوب بشه اما راضی نمیشدم شیرم و نخوره تا اخرش که اینطوری شد،الانم حس میکنم خیلی تپله،روی خطه اخره نموداره هرچند خودم با توپولیش حال میکنم اما میترسم تپل بمونه،همه میگن راه بیفته و دندون دراره لاغر میشه،دکترشم میگه ماشالا خوبه اما مامانا همیشه دوست دارن دنبال نگرانی برای خودشون بگردن یکیشونم من!