2733
2734
عنوان

تجربه من برای از شیر گرفتن دخترم

255336 بازدید | 82 پست
سلام دوستان

دختر من 20 بهمن 89 دو ساله می شد. دخترم خیلی شدید وابسته به شیرم بود طوریکه شاید هر ساعت در طول روز سراغم می آمد و شبها 3تا 4 بار برای شیر خوردن بیدار می شد برای همین نمی خواستم یکدفعه دخترمو از شیر بگیرم ، از 10 بهمن شروع کردم بعد از بیدار شدن از خواب 1 یار بهش شیر دادم بعدش بردمش خونه مامانم و یه جورایی سرگمش کردیم خودم هم خیلی جلوش آفتابی نمی شدم و به سینه ام استامینفون مالیده بودم که با یکی دو بار لب زدن دیگه سراغم نمی امد.تا ساعت 8-9 بهش ندادم (اما فکر کنم خیلی بهش سخت گذشت چون طفلک لباش کمی سفید شده بود و کلافه بود خودم هم گریه می کردم) بعدش بهش شیر دادم تا صبح چندین بار شیر خورد... .اما چندین روز طول کشید تا عادت کنه که روزها شیر نخواد. بهش می گفتم تلخ شده میرفت اما صبحها بعد از بیدار شدن از خواب و شبها ساعت حدود 11 عادت کرده بود شیر بخوره، کم کم صبحها رو (کمی استامینفون یا قطره آهن کار حودشو کرد) قطع کردم از 23 اسفند تا اواخر اسفند هم ساعت 11شیر خوردنشو قطع کردم بخاطر همین موضوع تا حدود 3 شب نمی خوابید و بازی میکرد وقتی هم خوابش می برد تا صبح کمتر بیدار می شد. تو این مدت هم سعی می گردم مهمونی و بیرون زیاد برم تا سرگرم بشه روزها هم اکثرا خونه مامانم بودم تا اینکه ایام عید هم خونه مادرشوهرم در مشهد رفتم با بچه برادر شوهرمو و عمه و مهمونی... .سرگرم بود و تا 3 شب بیدار تا اینکه به کل یادش رفت. و من مزه خواب بی وقفه چند ساعته رو بعد از مدتها چشیدم هر چند شبها خیلی دیر می خوابیدیم. شاید باور نکنید حدود 1تا 2 ساعت قبل از خواب شب، دخترم شروع می کرد به کتاب خوندن با خودش تا خوابش ببره . دخترم از قبل به کتاب علاقه مند بود ولی با از شیر گرفتنش، زمانهایی که شیر میخورد بخصوص قبل از خوابش تبدیل شده به کتاب خوندن. هم اون از این وابستگی راحت شد هم من(گرچه گاهی برای دادن شیر بهش دلم تنگ می شه) . راستی این روش گرچه سختتره و احتیاج به صبر همکاری همه بویژه همسر داره اما به نظر من بهترین برای بچه و مادره، چون بچه از نظر روحی و جسمی آسیب خیلی کمتری می خوره و من هم دچار هیچ مشکل سینه نشدم به غیر از 2 روز اول پروژه که سینه ام سفت شد اما با دادن شیر شب کم کم رفع شد.
موفق باشید

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
سلام دختر منهم 26 بهمن دوسالش تموم شد ولی از 26 اسفند از شیر گرفتم اما هنوز میاد دست میزنه ناز میکنه میگه کی خوب میشه بخورم من صبر زرد زدم همین که مزه کرد دیگه نگرفت هر روز کرم میاره میگه چرب کنم خوب بشه به بقیه میگه بیاین بخورین ببینم خوب شده هر کی باشه میگه آبرومو برده هههه
باباش میگه خودت بخور میگه دهنم میسوزه تلخه هنوز بهونه میگیره
من هم دخترم فوق العاده وابسته بود و تقریبا با این روش طی دو ماه از شیر گرفتمش. با این شیوه واقعا بچه ها اسیب روحی نمیبینن. به نظرم قطع کردن یک باره شیر در حق بچه ظلم بزرگیه. بچه داداش من از اون زمان که حدود 6 ماه میگذره خیلی عصبی و پرخاشگر شده.راهیل جان کارت درسته.
آخی....من از این کار خیلی متنفرم....دلم برای بچه ها میسوزه....

پسرم 9 ماهشه از حالا ماتم گرفتم!!!!

تازه دلم برای شیر دادن تنگ میشه....احساس میکنم خودم دووم نمیارم....
***الهی و ربی....من لی غیرک***فروش تخته شاسی برای عکس ارزانتر از آتلیه با ارسال رایگان http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=561837&PageNumber=1
2738
سلام .
من دخملمو تو عید از شیر گرفتم. 20 ماهش که تموم شد. البته دوست داشتم دیرتر این کار رو بکنم ولی دیدم از عید هیچ زمان بهتری پیدا نمی کنم........ چون هم خودم سر کار نمی رفتم و هم تو عید بچه خیلی سرگرمه... البته بگم خودم الان دلم ضعف می ره واسه روزایی که بهش شیر میدادم ولی بلاخره باید یه روز تموم می شدو مخصوصا اینکه دختر من شب تا صبح شیر می خورد و واقعا من صبح ها داغون بودم......

من به سینم چسب زخم زدم و دورش رو با رژ لب قرمز کردم و بهش گفتم اوف شده. اولش بغض کرد و بعد زد زیر گریه.... حس کردم خیلی ناراحت شده راستشو بگم خودمم گریه ام گرفت......... هر چی هم بغلش کردم ساکت نمی شد. اون روز ظهر به سختی خوابوندمش چون عادت داشت با می می بخوابه. شب هم خیلی سخت گذشت من و باباش تا 6 صبح بیدار بودیم و هی بغلش می کردیم. خلاصه شب اول وحشتناک بود.
شبهای بعد تا 4-3 شب نصفه شب که بیدار می شد بهش می می، می میدادم تا بخوابه. که بعد از چند شب اونم قطع شد.
الانم گاهی میاد سراغش ولی می گم هنوز اوفه و خوب نشده اونم می ره.
البته خیلی بغلش می کنم و می بوسمش. قبل از خواب هم یه ماساژ اساسی از من یا باباش می گیره.
حالا خدا رو شکر خوابش خوب شده و من بعد از مدتها می تونم شب تا صبح بخوابم...........

راستش از از شیر گرفتن هستی خیلی می ترسیدم چون بیش از حد وابسته بود. ولی کلا شکر خدا زیاد هم سخت نبود. چون تو اون مدت دور و برش هم شلوغ بود و سرگرم بود خودش هم اذیت نشد و خیلی همکاری کرد........

موفق باشید.
سلام نسترنننننننننننننننننننننن...خوبی؟
من هم مسیحا رو از شیر گرفتم ولی تدریجی....حدودا روزی دوبار میخورد شب هم عادتش داده بودم که بیشتر آب بخوره میموند موقع خوابیدن...آخرین شب بهش دادم خورد...صبح هم دادم....بعد دیگه ندادم...شب یه کوچولو بی قراری کرد...بعد هم خوابید ...تو خواب بهش دادم....رفت تا فردا شب...بعد فاصله هاش رو بیشتر کردم....یه بار وقتی خواب ظهر هم بود بهش دادم....با ماساژ می خوابه الان ...فقط من هنوز شیر اساسی دارم و کم نشده !!! بعد از یه هفته!!

سلام به همگی, دوستان میخوام بدونم حدودا چقدر طول میکشه تا کاملا بچه  از شیر گرفته بشه من فاصله شیر خوردن پسرم رو زیاد کردم تا روزی دوبار شد امروز دیگه تو روز بهش شیر ندادم چند بار بهانه گرفت اما عادت داره با می می بخوابه وقت خواب ظهر. اذیت شد

من بعد از مدتها این پست را اضافه میکنم

لز شیرسایت گرفتن دخترم برام ی کابوس بود. دخترم 13ماهه بود که باردار شدم. تا 17ماهگی بهش شیر دادم و تصمیم گرفتم دیگه تمومش کنم. روز جمعه برام متبرکه واسه همین از جمعه شروع کردم. ی سری آیات قرآن بود که باید با زعفران نوشت و داخل ظرف آب گذاشت و اون اب را به بچه داد. همین کارا کردم. نتیجه اش معجزه کرد. فکرشم نمی کردم.به این راحتی. علاوه بر اون ی سوره یس هدیه به حضرت علی اصغر خوندم و به انار فوت کردم و دادم خورد. خلاصه این دختر گل من اصلا اذیت نشد. دیگه نمیدونم. در پست بعدی آیات را براتون می زارم. انشالا برا همه مفید باشه

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
من بعد از مدتها این پست را اضافه میکنم لز شیرسایت گرفتن دخترم برام ی کابوس بود. دخترم 13ماهه بود که ...

سلام عزیزم اگه هنوز هستی جواب منو بده با زعفران چجوری نوشتی اخه متوجه نشدم🤔

ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ!ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ !ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !ﻭﻟﯽ ﺣﺮﯾﻒ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ !ﭼﻘﺪﺭﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ !!!...ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻝ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ،ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺴﺘﯽ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺮﻗﺼﺪ !!ﮐﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﭘﯿﺮ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾﻢ .ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺭﺧﺪﺍﺩ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ..ﺳﭙﺲ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢﻭﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽتاریک ،ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﻤﺮﺩﯾﻢ 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687