خب منم اصلا درد نکشیدم دیگه.اخه خیلیم میترسیدم از طبیعی فکر کنم نمیزاشت دهانه رحمم باز بشه. شب ساعت دوازده کیسه اب سوراخ شد به همسری نگفتم چون لالا بود. فردا ساعت نه صبح بیدارش کردم که بریم بیمارستان. از ساعت هفت هم خودم پا شدم خونه رو تمیز کردمو لباسا و ظرفایی که نشسته بودن شستم. یه صبحونه توپم برا همسر اماده کردم که گشنه نمونه تا شب که سر پاست. 21سالم بودا ولی خیلی خانوم بودم...نه مثل این دخترای امروزی....خخخخخ.