سلام
من دانشجوی حقوقم ی دانشگاه دور از خونه وخانواده
چند ماهیه که شبیه ادمای عادی نیستم
کاملا تنهام ولی نه دیگ واسم سخته ن میتونم با کسی قسمتش کنم، حس میکنم خیلی وقته که دیگه نسبت به هیچچیز و هیچکس حسی ندارم ونخواهم داشت...
اصلا همه چی یجوری شده
زندگیم بی معنیه فقط درس و خواب..
خیلیها تو دانشگاه خواستن باهام باشن ولی هیچوقت نمیتونم اعتماد کنم به کسی و غرورمم نمیزاره پیشنهاد کسیو قبول کنم اوایل که همه جفت بودن تنهایی برام سخت بود ولی الان شده ی عادت ی حسی ک همیشه باهامه،اگ با کسی هم بخوام دوست شم حس میکنم حالم بد میشه و استرس میگیرم.کلافم نمیدونم چمه و چیکار کنم