2737
2739
عنوان

😢😢😢😢وصف حال من

| مشاهده متن کامل بحث + 1740 بازدید | 52 پست

روز مرگم, همه را مست کنید از می ناب
باده نوشید فراوان ,همگی مست و خراب
بهر آمرزش من ، میکده خیرات کنید
بهر آرامش من, غسل دهیدم به شراب
شب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند
نه نماز و روزه ی قضایم ز ملا بخرند

واعظ و قاری و مداح ورودش ممنوع
مرده شور ِهمه ی مرده خوران را ببرند
جمله سیمین بدننان رقص کنان ناز کنند
حیف زیبایشان است لچک باز کنند
همه اموال مرا میکدهای باز کنند
آنقدر مست نمایند که پرواز کنند

باورم نیست به رکعت که سراسر عدد است
سر ِ خود را وخدا ،جنس ِکلاه از نمد است
پارسی نزد خداوند نمازم خوانید
که خداوندِ جهان ، جمله زبانها بلد است
روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می و انگور کنید
زن غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید

بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

تقدیم به همه بانوان


زنی را می شناسم من 🌹

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست


زنی هم زیر لب گوید🌹

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین  پرسد:

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟


زنی  با تار تنهایی🌹

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند


زنی خو کرده با زنجیر🌹

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست

نگاه سرد زندانبان


♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡



زنی را می شناسم من🌹

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر


زنی با فقر می سازد🌹

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند


زنی واریس پایش را🌹

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که  یک باره نگویندش

چه بد بختی ، چه بد بختی



♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
2728

خسته از خستگیا ی این دل وا مونده

خسته از تو که خیالت پیش من جا مونده

خسته از پرسه تو شهری که همش آواره

بی تو زیر آسمونی که یه بند می باره

به همین سادگیا نیست از تو دل کندن و دوری

چه سبک پر زدی از من تو بگو آخه چجوری

تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت

حسرت روزای رفته همه از آهت رفت

من چجوری به تو و عطر تو بیمار شدم

تو که رفتی عطر بارون شب همراهت رفت

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
دنياي اين روزاي من

هم قد تن پوشم شوده

اينقدر دورم از توکه

دنيا فراموشم شده
دنياي اين روزاي من
درگير تنهايي شده
تنها مدارا ميکنيم
دنيا عجب جايي شده
هرشب تو روياي خودم .. آغوشتو تن ميکنم
آينده اين خونرو باشمع روشن ميکنم
هر شب تو رويا خودم
در حسرت فرداي تو
تقويمم و پر ميکنم
هر روز اين تنهايي و فردا رو تصور ميکنم
هم سنگ اين روزاي من حتي شبم تاريک نيست
اينجا به جز دوريه تو .. چيزي به من نزديک نيست
هر شب تو رويا خودم
دنياي اين روزاي من
هم قد تن پوشم شوده
اينقدر دورم از تو که دنيا فراموشم شده
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل‌وار به پایم شکستی 

قلم زد نگاهت به نقش‌آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی 

پریزاد عشق‌و مه‌آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی 

تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من 
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من 

تا گفتم کی هستی؟ تو گفتی یه بی‌تاب 
تا گفتم دلت کو؟ تو گفتی که دریاب 

قسم خوردی بر ماه که عاشق‌ترینی 
توی جمع عاشق، تو صادق‌ترینی 

همون لحظه ابری رخ ماه‌و آشفت 
به خود گفتم ای وای! مبادا دروغ گفت 

گذشت روزگاری از اون لحظه‌ی ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب 

در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم 

تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق‌و به سر داری یا نه 

هنوزم تو شب‌هات اگه ماه‌و داری 
من اون ماه‌و دادم به تو یادگاری 

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
2738

در این زمانه بی هیاهوی لال پرست

خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را

برای این همه ناباور خیال پرست

به شب نشینی خرچنگ های مردابی

چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند

به پای هرزه علف های باغ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست

کمال دار را برای من کمال پرست

هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست

به تنگ چشمي نامردم زوال پرست

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

وقتي مياي صداي پات، از همه جاده ها مياد

انگار نه از يه شهر دور، كه از همه دنيا مياد

تاوقتي كه در وا ميشه، لحظه ديدن مي رسه

هر چي كه جاده ست رو زمين، به سينه من مي رسه

آه...

اي كه تويي همه، كسم

بي تو مي گيره، نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هرچي مي خوام، مي رسم

به هرچي مي خوام، مي رسم

وقتي تو نيستي قلبمو واسه كي تكرار بكنم

گلهاي خواب آلوده رو، واسه كي بيدار بكنم؟

دسته كبوتراي عشق، واسه كي دونه بپاشه؟

مگه تن من مي تونه، بدون تو زنده باشه؟

اي كه تويي همه، كسم

بي تو مي گيره، نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هرچي مي خوام، مي رسم

به هرچي مي خوام، مي رسم

آه...

عزيزترين سوغاتي غبار پيراهن تو

عمر دوباره منه، ديدن و بوييدن تو

نه من تو رو واسه خودم

نه از سر هوس مي خوام

عمر دوباره ي،مني

تو رو واسه نفس مي خوام

اي كه تويي همه، كسم

بي تو مي گيره، نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هرچي مي خوام، مي رسم

به هرچي مي خوام، مي رسم

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡


من همون تکراری هر روز

که افسوس داره داره میبینه نگات از دیدنم خستست

من من فقط به روم نمیارم ولی

ولی قلبی که عاشق تو شد

سالهاست شکستست

تو تو فقط موندی تو تنهاییت

با بیهودگی های ما عجین شدی

تو تو داری انتقام می گیری

از آدمی که می ترسید همین شب همین شب

تو اون سوی اتاق من این ور پل

چقدر بی رحمه تنهایی کنارت

منو تو روزگارت راه نمیدی

نمیزاری که رد شم از حسارت

نمیزاری به دنبالت بگردم

تورو پیدا کنم یادت بیارم

مدارا می کنم مدارا می کنم اما

اما می دونم که بد جایی

یه روزی کم می یارم

من همون تکراریه هر روز

که داره می بینه نگات از دیدنم خستست

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

تو باشی من چه آرومم
تو باشی حال ِ من خوبه
تورو وقتی که میبوسم
هوای عشق مرطوبه
تورو وقتی که میبوسم
خدا لبخنده رو لب هاش
طبیعت محو ما میشه
پُر از تحسینه تو چشماش

تو که رو دست من خوابی
جهان انگار خوابیده
دوتا دستام مثل پیله
به اطراف تو تابیده
جهان بارونه وقتی که
سر من روی زانوته
پناه اشک های من
نوازش های گیسوته

تو باشی من چه آرومم
تو باشی حال ِ من خوبه
تورو وقتی که می بوسم
هوای عشق مرطوبه
تورو وقتی که می بوسم
خدا لبخنده رو لب هاش
طبیعت محو ما میشه
پُر از تحسینه تو چشماش

♫♫ تکست آهنگ هوای عشق شاهکار بینش پژوه ♫♫

منو لای شب گیسوت بخوابون
نفس های تو لالایی به گوشم
تو هستی حال من زیباست میخوام
تن عریانتو هر شب بپوشم
بکش انگشت هاتو رو تن من
که تو با پوست من مهربونی
تنم کنم ازتنت آغوش گرمی
تو گرمی جای امنی و امونی

تو باشی من چه آرومم
تو باشی حال ِ من خوبه
تورو وقتی که می بوسم
هوای عشق مرطوبه
تورو وقتی که می بوسم
خدا لبخنده رو لب هاش
طبیعت محو ما میشه
پُر از تحسینه تو چشماش

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

چشمای من میل به گریه داره میخواد بباره
دل نمیدونی که چه حالی داره چه حالی داره
از در و دیوار واسه دل میباره خدا میباره

چشمای من میل به گریه داره میخواد بباره
دل نمیدونی که چه حالی داره چه حالی داره
غصه به جز گریه دوا نداره خدا نداره

زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه ی زندون غم دست و پا بسته ام

زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه ی زندون غم دست و پا بسته ام

هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزار بار دل من میشکنه
دل دیگه اون طاقتا رو نداره خدا نداره
پشت سر هم داره بد میاره خدا میاره
از در و دیوار واسه دل مباره خدا میباره

دل دیگه اون طاقتا رو نداره خدا نداره
پشت سر هم داره بد میاره خدا میاره
غصه به جز گریه دوا نداره خدا نداره

زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه ی زندون غم دست و پا بسته ام

زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه ی زندون غم دست و پا بسته ام 

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه (۲)

بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه (۲)

دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه (۲)

بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه (۲)

بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه (۲)

دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه (۲)

در حلقه مویت بس دل اسیر است
بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه (۲)

بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه (۲)

بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه (۲)

دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه (۲)

در حلقه مویت بس دل اسیر است
بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه (۲)

دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه (۲)

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

(سهراب سپهرى)


ﺑﺎ ﮐﺮﺍﻭﺍﺕ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ

ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺟﻬﺖ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ


ﺭﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯ ﺍﺩﺏ ﺻﺎﻑ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺗﯿﻎ

ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺁﯾﻨﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﻕ ﻭﺻﻔﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ


ﻣﻦ ﺣﺮﻭﻑ ﻋﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﯾﺎﺩ

ﻧﻨﻤﻮﺩﻡ ﺯ ﺗﻪ ﺣﻠﻖ ، ﺍﺩﺍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ


ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻗﺎﺳﻢ ﻭ ﺟﺒﺎﺭ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺳﺨﻨﯽ

ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺻﻔﺎ،ﻣﻬﺮﻭ ﻭﻓﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺷﺪ


ﻫﻤﭽﻮ ﻭﺍﻋﻆ ،ﻧﻪ ﻋﺼﺎ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻧﻪ ﻧﻌﻠﯿﻦ

ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﻭﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺷﺪ


ﻣﺪﻋﯽ ﮔﻔﺖ :ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺭﻓﺘﯽ ﻭﮐﯽ؟

ﻣﻦ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ، ﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﻭﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ


ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺎﻥ ﺧﻢ ﺷﺪ ﻭﺭﺍﺳﺖ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺭﻗﺺ ﮐﻨﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺷﺪ.

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز