از دست بزرگ و کوچیکشون کشیدم خدا لعنتشون کنه امشب نیم ساعت رفتیم خونه مادر شوهر دخترم با پسر جاریم بازی میکرد برادر شوهرم گفت برید تو اتاق صدا نیاد رفتن بعد رفتم تو اتاق دیدم. پسره خوابید رو دخترم خودشو میماله میخولستم خفش کنه تا مرز سکته رفتم یا تیکه ها و رفتارای زشتشون باید تحمل کنم یا این بچه تخم بدون بسم الله شونو اه اه اه