مامانای عصباااانی بیاین یه لحظه

اره منم دیگه براش محدودیت گذاشتم برای استفاده از موبایل 

مرسی عزیزم

مثلا دختر عموش همسن هستن

اون اصلا چیزی به پسر من نمیده ولی با این حال اگه همون موقع به پسرم بگه اسباب بازیتو بده من فوری میده بهش

منم فقط حرص میخورم

دقیقا همین کارو میکنم ولی میبینم بچه های اطرافیان خیلی جسورانه میان و وسایلاشو برمیدارن و اینم هیچ نمیگه دیگه مجبور میشم وقتی خودش اون محل رو ترک میکنه وسایلش رو بردارم از بچه ها که خودش نبینه که کمکش کردم

ولی باز خودش هیچ کاری نمیکنه

وااای چه عالیه کارت عزیزم

منم دلم میخاد خودم همبازیش بشم ولی وقتی میریم خونه پدر شوهرم خودش میره سمت دختر عموش و هر چی میگم ولش کن بیا باهم بازی کنیم میگه نه مامان من میخام با اون بازی کنم

دقیقا بزرگترین مشکل منم توی تربیت کردنم این بود که از بچگی خاستم از حرفم حساب ببره و گوش بده بهش

متاسفانه گاهی اوقات هم داد زدم که مثلا نشون بدم من زورم بیشتره

میدونم این برخوردهای پسرم به خاطر اون کارای زشت خودمه ولی دلم میخاد جبران کنم تا دیر نشده 

دوست دارم از این پسرایی باشه که بدون ترس از نظر دیگران نظراتش رو میگه و اعتماد به نفس بالایی داره ولی واقعا نمیدونم چیکار کنم

اولین باری هس که یه مسئله اینقد مستاصل کرده متاسفانه

باید بهش بگم همین کار رو کنه

مرسی گلم

من خیلی حرص میخورم دست خودمم نیس پیش خودم میگم چرا باید اینقد ساده برخورد کنه 

آخه میبینم از بس بچم بخشنده و مهربون بوده توی خانواده همسرم دیگه داره جا میفته که مثلا اون دختره هرچی خاست باید بهش بدن ولی پسر منو میتونن با دو سه کلمه حرف راضیش کنن 

مثلا اگه دختره کلاه پسرم بخاد  و گریه کنه میان از پسرم میگیرن میدن به اون که آروم شه بعد پسرمو با حرف زدن آروم میکنن

منم بدم میاد از این برخوردها دوست دارم پسرم یاد بگیره که وقتی خودش یه چیزی رو لازم داره یا دوسش داره و قلبا نمیخاد بدتش به کسی خب بجنگه و نذاره ازش بگیرن

ممنون عزیزم که وقت گذاشتی

همین خیلی حواسش هس و دقت میکنه ولی باز. اونا کارشون با وجود تذکرهای من و شوهرم ادامه میدن