اونایی که مادر شدن بیان. حس مادرانگی❤

من حس مادرانگی دارم خیلی شدیددددددد 

شاید خیلی بیشتر از بقیه 

و بنظرم ادم سگ بشه مادر نشه 

فکر و ذکرم شده بچه هام به عشق اونا دارم زندگی میکنم برای خودم هیچ لذتی ندارم 

خدا همه ی به ها رو حفظ کنه

تو الان حکم استادی گردن من داری

به من یک کلمه آموختی😁

وقتی بچت 8 ماهش شد راحت میشی,یعنی اذیت هاش کم تر میشه,منم مثل تو بودم بچم تو چهار پنج ماهگی کمر نداشت همش تو بغلم بود درگیرش بودم گرفتارم میکرد تا دستشو تکون میداد تو خواب بیدار میشد,حتی بعضی وقتا حین رابطه هم بیدار میشد و گریه میکرد شوهرمم مجبور بود یا منتظرم بمونه یا بعضی وقتا هم پیش میومد حالت ناراحتی بهش دست میداد بعد من ک بچه رو اروم میکردم هر چی میگفتم بیا میگفت نمیخوام و بچه خیلی اذیتمون میکنه و کی درست میشه

خوب اینجوری تصور کن اگه الان خدایی نکرده بچت نباشه یا ببرن جایی نزارن ببینیش چی کار میکنی بازم میگی واش نبود

نه عزیزم خواهر منم پسرش ۷ماهش بود همش میگفت چکارکنم  حس خیلی زیادی بهش ندارم چون اذیتش میکرد ولی الان هر روز خدارو شکر میکنه بخاطر هدیی قشنگگش انشالا شمام همژن طوری باشه 

عزیزم مادر بودن یعنی از خود گذشتگی.... مطمئن هم هستم حرفایی ک میزنی هیچکدوم حرف دلت نیس.... اینو وقتی بهت ثابت میشه ک خدای نکرده بچت ی سرمای کوچولو بخوره اونوقته ک دنیا رو سر مادر خراب میشه و دیگه هیچوقت از این حرفا نمیزنی

خب سعی کن به حست زیاد پر و بال ندی.حتما اگه مادرت یا مادرشوهرت هستن پیشت حداقل ماهی یک بار بسپرش به اونها و فقط برو تو بازار راه برو یا یه خرید کوچیک بکن. لازمه ادم یکم نفس بکشه برا تجدید قوا

طبیعیه.

منو خواهر شوهرم با هم زاییدیم یبار داشتیم  درد دل میکردیم میگفتیم دوست داریم دوساعت مال خودمون باشیم  مثلا بریم  آرایشگاه باشگاه با دوستم برم بیردن

اون گفت من یبار بچمو گذاشتم پیش مادر شوهر دو ساعت رفتم  بیرون با دوستم

بعد حالم خوب شد.

)البته بعد ۴ ماه میتونی اینکارو کنی

بچه بعد اینکه راه افتاد خیلی خوب میشه البته به شرطی که حساس نباشی. من سخت ترین قسمتش چهاردست و پا رفتن تا راه افتادن کامل بود. الان دوسال و نیمشه شعر میخونه حرف میزنه زبون میریزه دلبری میکنه مثل چی

امروز داشتم از دستش گریه میکردم اومده میگه مامان گریه میکنی؟ میگم اره میگه پس اشکات کو😩😂😂😂😂😂😂

منم خيلي ناشكري ميكنم ولي عاشقه پسرمم حسم خيلي عميقه بش ولي حوصله ندارم باش بازي كنم كلا بچه داريم افتضاحه و بشدت عذاب وجدان دارم

الان 8 ماهشه,خوابش سنگین شده,غذا میخوره هی همش واسه شیر بیدار نمیشه کم بیدار میشه,روزا هم توخونه من یه چیزی میدمش میخوره,عوضش میکنم,دیگه میذارمش کنار اسباب بازی هاش مشغول میشه,خودمم میرم حموم کارامو میکنم اشپزی میکنم ارایش میکنم موهامو صاف میکنم خیلی راحت تازه حوصلمم سرمیره این وسط🤣🤣