داستان آخرالزمان ، داستان برخورد توده آگاهی با زمین ، ماجرای خارج شدن من است از ظلمت و این " اغماء بشری " . همه صحبت از " نابود " شدن می کنند ... و نه " بود " شدن ... این همه هیاهو مرا به یاد کودکی می اندازد که در تاریکی برای غلبه بر ترسش مدام ایجاد سرو صدا می کند . در زمینی که زمینه اش بر ظلمت و تاریکی ست ، چه کسی ترس از نابود شدن دارد ؟ حتما فرض را بر سالم بودن همه چیز گذاشته ایم ... من تاریخی را می شناسم که ؛ هر که آمد و از " نور " سخن گفت ، یا رانده شد و به آوارگی دچار گشت ، یا به دریا انداخته شد ، یا بر قله کوهی مصلوب گشت و یا در طول تاریخ خود و خاندانش را به توهین و تهمت و افترا بستند و یا بدارش کشیدند و یا ... زنده باشید فریدون رزم آور"
http://sale4sale.blogfa.com/ هر آنچه شما بخواهید....