1وااااای دگ خسته شدم از بارداری همش دلم بیقراره ک نی نی خوشگلمو ببینم ولی خبری نیست هنوز نبایدم باشه چون هنوز 37هفته بودم 😂😂یکشنبه بود وقت دکترم رفتم گفت هفته بعد معاینه لگن میکنم, ترس افتاد تو دلم اخه همش میگفتن وحشتناکه خلاصه یکشنبه هفته دگ اومد و منم میترسیدم شوهرمو مجبور کردم ک مرخصی بگیره و باهام بیاد خلاصه رفتم تو بیشعور نزاشت شوهرم بیاد تو
خخخخخ گف دراز بکش داشتم میلرزیدم قیافش اینطوری شده بود 😐😐گف اینطوری میخوای زایمان کنی؟؟؟؟
گفتم خو میترسم گف پس بیا پایین سز بنویسم
گفتم نه میترسم گف پس همینجا عوق بزن شاید بچت بیاد اینطوری شاید نترسی
خلاصهههههه اومد دستشو کرد تو ک یا خدا خودمو سفت کردم دردم اومد ک تقصیر خودم بود کم کم شل کردم ک دردم دگ تموم شد خلاصه با قیافه عبوس گف هیچ فرقی بای ادم معمولی ندتری سفت سفته منم اینطوری😥😥برگشتم خونه شوهرمم از خودم بدتر
قرار بود هفته دگ برم تحریک کنه ک بازم ترس من همراهش بود....