2737
2734
عنوان

از شوخی تا دعوا

608 بازدید | 29 پست

امروز که زودتر از همیشه بیدار شدم خواستم شوهرم را هم بیدار کنم و باهم روز جمعه بریم بیرون و قدم بزنیم.هر کاری کردم بیدار نشد منم یک لیوان اب روش خالی کردم با تعصبانیت بیدار شد افتاد دنبالم و منو سفت بغل کرد یگاز از لپم گرفت اولش می خندیدم ولی وقتی گاز محکم گرفت شروع کردم به گریه کردن. اونم گفت اگه جنبه نداری شوخی نکن بعدم ازخونه رفت بیرون. خیلی ناراحت شدم که امروزم را خراب کردم. راستی امروز سالگرد عقدمه .

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

خاطره شدبرات

همین اول امضام میگم اگه ازپستم خوشت نیومده و...حالابه هردلیلی ازجمله یانظرم ناراضی بودی به خوبی بهم بگو من بدنیستم به خوبی که بگی به خوبی هم پاسخ میگیری پس به دلایلی که بعضی کاربرااینجاروازان خودشون میدونن وهرچی دوست داشتن وبه ذهنشون ردشد وپیاده میکنن گفتم بگم بهتون ازاین به بعد توهین کنی توهین بهت میشه تویه جمله قشنگ بگویاپستموپاک کنم نشدولازم بود عذرخواهی کنم.باتشکر😊 خدایاتوخودت میدونی چی میخام پس؛  خدایابه امیدخودت... برام دعاکن به وسعت دلت ممنون عزیزم🌺🌺هرکس خودداندوخدای دلش که چه دردیست کجای دلش😢😢خانمادرسته اینجامجازیه همدیگرونمیبینیم نمیشناسیم اماکلمات انرژی دارند  هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!!!حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.. هر قلبی دردی دارد٬ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد... بعضی ها آن رادرچشمانشان پنهان میکنند ٬ بعضی ها در لبخندشان!!!!!!خنده رامعنی به سر مستی مکنآنکه میخندد غمش بی انتهاست..نه سفیدی بیانگر زیبایی ست....... ونه سیاهی نشانه زشتی........ کفن سفید ٬ اما ترساننده است: وکعبه سیاه ٫ اما محبوب ودوست داشتنی است.....انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.....قبل از اینکه سرت را بالا ببری ونداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی..... نظری به پایین بیندازو داشته هایت راشاکر باش❤️❤️..
2738

از دست شماها



ماهم از شوخی به دعوا تبدیل شده طبیعیه عزیزم. 



حالا پاشو به خودت برس وقتی شوهرت تومد سویپرایز بشه 

♦️نظره هرکسی برای خودش محترمه♦️                      🚫توهین و تمسخر فقط بخاطر نظر ممنوع 🚫

نگوووووو یاد ی خاطره افتادم

عقد بودیم بعد مدت ها رفتم خونشون شب موندم

صبح بیدار نمیشد منم ی اب پاش تو اتاق بود ریختم روش 

بیدار شد میدووید دنبالم

من😱

پدرشوهرم😐

خواهرشوهرم😒

مادرشوهرم😳

شوهرم😡😡

مخالف نظرمی ریپلای نکن مگه مجبورت کردن؟😂😂😂

ولشون کن

من با ذوقو شوق بهش گفتم امروز میریم میگردیم دیگه نه؟

با لحن بدی گفت آره میگردیم

بخدا چند روزه انقد دلم گرفته انقد دلم میخواد بریم باهم بگردیم هرروز با یه بهونه ای میپیچونه

منم بغض کردم نشستم اتاق خواب 

اونم انگار نه انگار

یکم بگذره میگه خب من رفتم

تنهایی میره میگرده 

مام هیچی دیگه پوسیدیم تو خونه😢😢😢

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687