امروز یک ساعت پیاده روی کردم خیلی حال داد تک و تنها اخه شوشو شنبه ها سر کاره
منم از خونه تا سر کار شوشو پیاده رفتم و موقعی که داشت بر میگشت باهاش اومدم البته محل کار شوشو با ماشین 5 دقیقست ولی من راه های طولانی رفتم تا یک ساعت بشه
جاتون خالی خیلی حال داد
منم از خونه تا سر کار شوشو پیاده رفتم و موقعی که داشت بر میگشت باهاش اومدم البته محل کار شوشو با ماشین 5 دقیقست ولی من راه های طولانی رفتم تا یک ساعت بشه
جاتون خالی خیلی حال داد
اخه مریمی غذاهای انتخابیت حرف نداره هرچی نظر غذایی دادی من پایه بودم و ایول عالی می شد
داشتن دوست شیطونی مثل تو به ادم انرژی میده خوشگل خانم
داشتن دوست شیطونی مثل تو به ادم انرژی میده خوشگل خانم
سلام دوست جونا. بابا دلم گرفت تاپیکمون چندوقتی نبود. میخواستم یکی از دوستامو تو پنسیلوانیا معرفی کنم اینجا. دیروز برای تسلیت زنگ زد فهمیدم به جمع مامانای حامله پیوسته اونم دوقلووووووو!!!! وای کلی حال کردم.
قابل توجه جبهم موگاومتیها.... اینم جزو اون دسته بودا.... نی نی های همتون دوقلو میشه ها. وای من چقدر دوقلو دوست داشت. یه بار حاملگی یه بار زایمان و یه بار بچه داری. همبازی هم میشن و دیگه میتونیم یخورده به خودمون برسیم.
ما هم دیروز رفتیم دکتر تیروئید. 150 دلار ویزیت دادیم و همون حرف دکتر ایرانمو زد. گفت post partum thiroeide هستش که بعد از زایمان برای خیلیها اتفاق میفته و در 60-70 درصد موارد با یکدوره درمان خوب میشه. مال من اول پرکار شده و حالا کم کار و امکان داره که درحال خوب شدن باشه و بزرگ شدنش هم یجورائی درحال جبران فعالیتهاش هست. این فشارهای عصبی چندروز اخیر باعث شده بیشتر بهم بریزه و روی رگهام و شونه هام اثر گذاشته درد شدید عصبی دارم. قرار شد آزمایش جدید بدم و برم پیشش.
زهره جون عرفان جون درچه حالیه خوب شد؟ دستگاهو استفاده کردی؟
سارا جون ناراحت شما بودم که دن عزیزم زمین خورده، که دیروز تو مطب دکتر این بلا سر خودم اومد! یه قسمت برای بچه ها میزصندلی و اسباب بازی بود بردمش رو صندلی کوچولو نشوندم که بچه ها رو نگاه کنه. طفلکم چه کیفی داشت میکرد. فقط یک ثانیه رفتم تو فکر! که افتاد و سرش خورد زمین و چه گریه ای و منهم باهاش... وای که چقدر بده اولین بار بود. شوشو میگفت اگه من کرده بودم الان دارم زده بودی! ولی دلداریم میداد که بچه ها طوری دیزاین شدن که هیچیشون نمیشه با این چیزا و از این حرفا... خداروشکر که موکت بود و صندلی هم کوتاه. یه زن آمریکائی روبرومون نشسته بود میگفت یکی از راههای کشته شدن بچه همینه! خیلی گریه کرده طفلکم. چقدر باید مواظب باشیم.
سارا جون ناراحت شما بودم که دن عزیزم زمین خورده، که دیروز تو مطب دکتر این بلا سر خودم اومد! یه قسمت برای بچه ها میزصندلی و اسباب بازی بود بردمش رو صندلی کوچولو نشوندم که بچه ها رو نگاه کنه. طفلکم چه کیفی داشت میکرد. فقط یک ثانیه رفتم تو فکر! که افتاد و سرش خورد زمین و چه گریه ای و منهم باهاش... وای که چقدر بده اولین بار بود. شوشو میگفت اگه من کرده بودم الان دارم زده بودی! ولی دلداریم میداد که بچه ها طوری دیزاین شدن که هیچیشون نمیشه با این چیزا و از این حرفا... خداروشکر که موکت بود و صندلی هم کوتاه. یه زن آمریکائی روبرومون نشسته بود میگفت یکی از راههای کشته شدن بچه همینه! خیلی گریه کرده طفلکم. چقدر باید مواظب باشیم.
فردا هم که 13 بدرمونه شوشو اصرار داره بریم تا روحیه م عوض بشه ولی دل و دماغش رو ندارم وجدانم ناراحت میشه یجورائی. نمیدونم شایدم برم من که نمیخوام برقصم؟!
مینا جون برو تا روحیت عوض بشه میدونی مسئولیتمون سنگینه اگر سالم نباشیم نمیتونیم از بچه ها مون مواظبت کنیم
انشالله تیروئیدت زود خوب بشه مینا جون
انی جون تو خواب اشکالی نداره براش بزنم ولی خوابش خوب نیست همش از خواب میپره کاش بهش دارو داده بود
منم اگر دیدم بهتر نشد میگم بهش دارو بدن ممنونم از راهنماییت خانمی
الانم بیداره بازی میکنه جون نداره فعلا از پرش و دویدن شکر خدا خبری نیست ولی من استرس دارم
انی جون اینجا بردیش دکتر اخه بعید میدونم اینا بچه بمیره پنی سیلین نمیزنند
انی جون اینجا بودی؟ یادمه یبار گفتی اومدیم حالمون بد شد خدا راشکر واقعا که بچت حالش خوب شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
