دخترم ای نابتزین حس من
چشمهای زیبایت را که دیدم دلم پرکشید برای بوسیدنت. دخترم با تو کودکی کردم برایت شعر خواندم دستهایت را گرفتمو با تو کودکانه قدم برداشتم با تو کودکانه بازی کردم غذا دهانت گذاشتمو و خوشبختی را حس کردم .در چشم به هم زدنی تو 5ساله شدی میدانم به همین سرعت بزرگ میشوی و من تو را در لباس عروس خواهم دید وقتی که لباست را مرتب میکنم و اشک در چشمانم حلقه زده و سعی دارم اشکهایم نریزد و بهت میگم خوشبخت بشی عزیزتر از جانم. تو شوق زندگی جدید داری و من ارزوی خوشبختیت.
بی تو من میمانم و انتظار پنج شنبه ها و دیدنت