اولش با استیفن بود خیلیم دوستش داش بعد کلاوس استیفنو برده خودش کرد یجوری طلسم ک آدم بدی شد برای همین النا خ سعی کرد درستش کنه و ب انسانیت برش گردونه و بعد مدتی برگشت ولی استیفن بخاطر النا ازش دور شد و تو این دور شدن دیمن ک اول هم الینارو دیده بود بهش نزدیک شد و رابطشون شکل گرغت
من دلم برا استیفن میسوزه خصوصا سکانسی ک دید النا و دیمن هم میبوسن گریه هم کررررد