طبقه بالا ماییم طبقه پایین مادر شوهرم خیاط بغل هم جاریم اون طفلکی هم مث من
خونمون کاروانسراس خواهر شوهرامم همشون تو کوجه کناریمونن یکسره بچه هاشون اینجا پلاسن یکی میاد یکی میره زندگی ندارم
خودشون خونه هاشون تمسز میکنند حتی بچه های خودشون حق تکون خوردن ندارن خونه ما میان بریز بپاش میکنند پا لخت میان و میرن بعد میگن زن داداشمون کثیفه