دیشب از مشهد برگشتم اونجا خیلی درد و دل کردم و یه بار بعد از اینکه از حرم اومدیم هتل نمیدونم چرا دلم گرفت ب دلم افتاد ک امام رضا منو دست خالی میفرسته انقدر غصه خوردم ک نگو بعد شبش رفتم و تو حرمش گریه کردم ک چرا همچین حسی میکنم و تو رو خدا منو دست خالی نفرست وقتی برگشتم هتل خوابیدم و یه خواب عجیب دیدم خواب دیدم یه دختر بچه سه چهار ساله ک چادر مشکی پوشیده بود و قیافشم معلوم نبود داره نماز میخونه و تو رکوع مونده بود بعد دیدم یهو یه نور خیلی زیاد از اون بچه همه جا پخش شد انقدر زیاد ک رومو برگردوندم بعد تو خواب صدای یه مردو شنیدم خودشو ندیدم فقط یه صدایی اومد ک بلند گفت ب معجزه ی خدا ایمان داشته باش اصلا صداش یه جور بود یهو از خواب پریدم حالم یه جوری شد نمیدونم خوابم نشونه ی چیه دلمو ب این خوش کردم ک حتما دست خالی برنگشتم