مرز خودخواهی و عشق در فرزندآوری
اینکه فرزند می آوریم، آیا ناشی از عشق و محبت ما به فرزند است یا ناشی از خودخواهی ما؟
1-
فرزند آوری در واقع دعوت کردن یک میهمان به زندگی است. دعوت کردن میهمان، عموما به دو انگیزه می تواند باشد. یا اینکه با او کار داریم و برای منافع خود لازم دیده ایم او را دعوت کنیم. نمونه اش دعوت برای عروسی و جشن تولد است.
اما گاهی کسی را دعوت میکنیم چون خودمان در یک وضعیت شعف انگیز هستیم و از سر لطف و محبت و عشق، دوست داریم دیگری را هم شریک کنیم و تنها خوری نکنیم. اینجا یک محبت بی انتظار وجود دارد که اوج عشق و محبت است. تجارت در کار نیست. نمیگوییم دعوتت کردم پس کادو بیاور. انتظاری در کار نیست.
شما نمی توانید یک میهمان را به زندگی خود دعوت کنید و بگویید متاسفانه ما در فقر و بدبختی هستیم و باید به همین نان و خیار و دوغ رضایت بدهید. این یک خودخواهی است. شما وقتی کسی را دعوت می کنید باید حداقلی قابل قبول از پذیرایی را بتوانید برایش انجام دهید.
2-
حال شما به دعوت کردن یک نوزاد به زندگی خود (فرزندآوری) نگاه کنید.
اگر از آنهایی که به لطف (!) طبیعت، ناخواسته یک بچه را به آنها تحمیل می کنند بگذریم، انگیزه فرزند آوری در خانواده ها عموما چنین است:
- خب هر ازدواجی باید یک نتیجه ای داشته باشد و بچه میوه زندگی است.
- عاشق بچه ام و دوست دارم مامان یا بابا شوم.
- تنها بودم.
- دوست دارم جنسم جور باشد و بچه بعدی هم بیاورم.
- بچه اولم دختر بوده و پسر می خواهم یا بر عکس.
- ...
تنها چیزی که این وسط نمی بینید این است که کسی بگوید من در اینجا و در این زندگی و در این دنیا احساس خوشحالی میکنم و از زندگی لذت می برم و می خواهم یک نفر دیگر را هم در این لذت شریک کنم. و چه کسی بهتر از فرزند خودم؟!
3-
وقتی شما هنوز در تامین پوشاک خود مشکل دارید، در تامین جایی برای زندگی خود مشکل دارید، در تامین خوراک خود گرفتارید، یک خودخواهی بزرگ است که یک کودک را شریک این بدبختی خود کنید.
شما زمانی می توانید مدعی فرزند آوری از سر عشق و محبت باشید که اولا خودتان دنیا را جای خوب و زیبا و امنی دیده باشید زندگی خوب و خوش و معناداری داشته باشید و دوم اینکه امکانات لازم برای تامین قابل قبولی از رفاهیات برای این میهمان تازه وارد را داشته باشید.
شما تقریبا هیچ اثری از این نوع انگیزه ها نمی بینید. و اتفاقا برعکسش بسیار شایع است که عموما زن و مردی که در نکبت و بدبختی غلت می زنند بچه می آورند که آنها را نجات دهد. زندگی شان به بن بست خورده و می خواهند با بچه درمانش کنند. هوس مامان شدن یا بابا شدن می کنند و میخواهند با بچه آنرا ارضاء کنند و تقریبا مهم نیست که خودشان در چه وضعیتی هستند. هنوز نمیتوانند ماهی یک وعده غذای بیرون از خانه میل کنند و آنگاه بچه می آورند.
4-
بر اساس آنچه گفته شد، به نظر من، فرزندآوری نه یک امر در چارچوب عشق و دوستی، که در بستر خودخواهی والدین انجام می شود. یعنی بچه می آورند که احساس تنهایی خود را از بین ببرند و بابا و مامان شوند و نسل خود را ادامه دهند و گویی خودشان چه خاکی بر سر این عالم ریخته اند که باید تخم و ترکه آنها هم آنرا ادامه دهد!
خدایا بخاطر مهربونترین همسر دنیا ازت ممنونم