تو بانک رو دسته صندلي نوشته بود وقتي زلزله اومد پشت صندليو نگا کن.
پشتشو نگا کرديم نوشته بود؛ الان نه خره، وقتي زلزله اومد😐😐
بچه های برادرم هر وقت میان خونمون، میگیرم باهاشون بازی میکنم.
یکی از بازیا مورد علاقشون اینه که من میگوزم بعد میگم برید بگیریدش؛
اینا هم میرن تو اتاقا میدوئن دنبال گوز من مثلن.
اصلن وقتی این بازی رو انجام میدیم، شادابی و نشاط رو درونشون حس میکنم.
😄😄😄😄
خخخ
ی مرده میخوره ب نرده برمیگرده 😄😄😆😅🙂
یه جک واقعی بگم😑اومدم خونه بابام . مامانم قبل خواب پتو و اینا برام گذاشت یادش رفته یه چیزی بده بندازم‌زیر دخترم الان اسنرس دارم پس بده خودشونم تو اتاق ی خوابیدن که کمد تشک ها هست نمیشه رفت نتیجتن بنده بیدارم نگهبانی میدم از استرس حالا انگار اگه پس داد میتونم جلوشو بگیرم🤣😋😋
رفته بودم آمپول بزنم، يه دختره اومد آمپولمو بزنه،
معلوم بود تازه کاره!
همينجوري که سرنگوگرفته بود،
لرزون لرزون اومد سمتم وگفت:
“بسم الله الرحمن الرحيم”
از ترس گفتم:
“اشهدان لااله الاالله”
انقدرخنديدکه نتونست آمپول بزنه.
خداروشکريکي ديگه اومدزد!😂😂 😂😂😂
زنگ زدم به سهراب پرسیدم “قایقت جا دارد”
.
.
.
.
صدا آمد :از بی ادبان!
فهمیدم اشتباهی شماره لقمان رو گرفتم، سریع قطع کردم...😐😐
