من هردوتا بچمو چهل هفته و سه چهار روز دنیا اوردم بدون هیچ دردی رفتم بیمارستانو با امپول فشار دنیا اومدن هرچیم که فکرشو بکنین کردم پیادهروی زعفرون گلاب تخم شوید خاک شیر دریغ از سر سوزنی درد سر هردوتاهم شوهرم با رییس بیمارستانو دکترو پرستار یه جنگ حسابی کرد که منو بستری کنن چون معاینه میکردن میگفتن هیچ عائمی نداره دهانه رحمتم اصلا باز نشده برو خونه