من بچه بودم فکر میکردم یتیمچه یه غذایی مثل پوره ی سیب زمینی یا فرنیه که خیلیم بدمزست و توی یتیم خونه ها به بچه های یتیم میدن..اونام مجبورن هر روز از این یتیمچه بخورن😂
😂😑
من بچه بودم خو نمیدونستم رَحِم چیه
اسم داییم رحیمه هی تو مهمونی میگفتم عمووو رَحِم مامانم میگقت بچه نگوووو میگفتم واااا عموووو رحم مردا ترکیده بودن از خنده میگفتم بهوچی‌میخندین
ی دختری تو مدرسمون سیاه پوست بود انگشت میکشیدم ب دستش انگشتمو نگا میکردم ببینم سیاه شده یا ن
یا دستشو ک میشست نگاه میکردم ب ابی م از دستش میچکه فک میکردم اب سیاه ازش میریزه
بچه که بودم فکر میکردم که هر کی که تو خونش مبل داره پولداره
یبارم داییم عمل کرده بود بینیشو صورتش خونی بود یکم من۶سالم بود رفتیم عیادت همه بودن گفتم دایی چرا از صورتت خون میاد حرف نمیزد پدر بزرگم گفت چون عمل گرده گفتم اخه مامانم جیش خونی میکنه پوشک میزاره اونم عمل کرده مامانم دهنمو گرفت برد بیرون فقط😂😂😂😂
خخخخخخ
ي جوك +18 شنيده بودم فك ميكردم خيلي خوبه خونه ي بابابزرگم بوديم توجمع تعريف كردم همه ميخنديدن ولي بابام انقد دعوام كرد😬
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
