😒😒
صبح نامزدم بهم پيام داده كه امتحانمو تموم كردم ميرم با استاد حرف بزنم بيام يه چيزيو تعريف كنم گفتم چيو گفت برام پاپوش دوختن باز و اينا
بعدم كه كار داشت منم گفتم حتما مشغوله كاره يادش رفته بعد اس دادم كجايى گفت تولد دوستمه الان رسيدم 😒😒😒😒 منم براش طومار نوشتم كه از صبح استرس دارم كه چى شده نگرانم و دلم هزار راه رفته و بعد تويى كه الان حداقل وقتت ازاده يه ده دقيقه برام وقت نزاشتى
خيلى پسر خوبيه و من اطميان دارم بهش
اما از كارش لجم گرفته چه واكنشى داشته باشم؟
من اينقد نگران بودم كه خون دماغ شده بودم
اها اينم بگم يه ساعت قبل تولد رفتن بهم گفت كه قراره برم اما من جدى نگرفته بودم