خوااااااهش میکنم شده زجر بکشی از نبودنش از دوریش گریه کنی شکنجه بشی یا هر عذاب دیگه ای بکش ولی دیگه سمتش نرو غرورت و بدست بیار ارزشهات و برگردون عاشقی و عادت به کسی مثل اعتیاد میمونه خیلی باید رنج بکشی تا ترک کنی ولی رنج کشیدن برای ترک این روحی هست
منم ۷ساله تحمل میکنم خیلی بددهن مغرور هست مارو احساساتم گذاشتمو برگشتم خونه بابام دیشب اومد با خواهرش بچه هارو برد دارم ازدوری بچه هام اب میشم
ببین اگه ازدواج نکرده باشی میشه تمومش کنی
ینی حتما تمومش کن
من مجرد ک بودم پسر خاله ام خواستگارم بود بعد اولش من جوابم منفی بود چون سنم کم بود اما رفته رفته عاشقش شدم واونم فهمید کلا جفتک مینداخت چقدر من خودمو کوچیک کردم آخر هم درست نشدچه ردز ها شبها ب یادش میگذروندم کلا مریض شده بودم اما اون همش بی محلی بی توجهی چون فهمیده بود ک عاشقش شدم.بعد تو همون حین یه خواستگار برام اومد
منم قبول کردم و نامزد و الان شیش سالی میشه ازدواج کردیم از همون موقع ک فهمیدن من نامزد کردم خودش و خونوادش به جلز ولز افتادن اما شوهرم اینقدر خوب و مهربونه ک کلا اون از چشمم افتاده
بدی مملکت ما اینه که بچه ها با پدرن اما وقتی فکر میکنی میبینی قانون خدا بد نیست
مردی که نادونه زندگی قشنگشو نابود میکنه همون بهتر که با دوتا بچه زندگی رو بچرخونه
زن ظریفه سخته واسش دوتا بچه رو تو این اوضاع راه ببره
حالا تقریبا یک ماه پیش شمارمو گیر آورده بود بهم پیام داد
ک دختر خاله من خیلی داغونم همه فکر ذکرم تویی ای کاش از دستت نمی‌دادم دیگه نمیتونم به کسی دل ببندم من مغرور شدم اما الان میفهمم چ اشتباهی کردم از این حرفها
منم گفتم حالا ینی ک چی من الان ازدواج کردم شوهر دارم عاشق زندگیمم یه مشت توپیدم بهش
