از نطر منکه بچتو دق مرگ نکن ذره دره بگیری ک ادیت شه
البته من بچم بعد یه سال شبا هرچی بیدار بود اب میدادم بهش و اصلا بهش شیر ندادم بعد یه سال
یه روز صبر زرد گرفتم زدم به سینم وقتی بیدار شد گفت میمی نشونش دادم چون سیاه بود ترسید گفت اوفه گفتم اره بعد یکم زبونشو بهش زد عین زهرمار بود براش دیگه نخورد ولی تا مدتها میومد نگاه میکرد ک ببینه اون چیزای سیاه هست رو سینم یا ن
راحتم از شیر افتاد