گفتم واقعا كار مامان من بد بود كه چارتا بيسواد بخوان پشت سر مامان مهندسه من حرف بزنن
نبايد با كارش اين اجازه رو به بقيه ميداد
بعد شروع كرد بدتر گفتن
منم گفتم عمه جان هر كسي يه بدي هايي داره مگه من ميشينم بگم پسراي ٥٠ ساله ي شما چرا زن نگرفتن من تاحالا اين اجازه رو به خودم دادم كه تو مسائل شخصيتون دخالت كنم بگم حتما ايرادي داشتن كه زن نگرفتن
ولي همه اين اجازه رو ميدن كه خيلي راحت اطرافيانو قضاوت كنن از رو ظاهر