2733
2734

وای من شب خواستگاری دراتاقم باز بود داشتم جلو اینه با خودم تمرین میکردم چطوری حرف بژنم یه دفعه دیدم پسره اومد تواتاق 😂من غش کزده بودم از خنده من اونم زد زیر خنده مگه خندم قطع میشد حالا


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

من وقتی خانواده شوهرم اومدن خواستگاریم مدرسه میرفتم بعد مدرسه که اومدم اینام اومدن خونمون منم خیلی خستهههه بودم دیگه خوابم برد همونجا وقتی بیدارشدم دیدم رفتن🤓😂یه مدت هم سوژه خانواده شدم موضوع نداشتن برا حرف زدن از خواستگاری من حرف میزدن

خواستگاری خواهرم دهنم سرویس شد...

خواستگاریش تو ماه رمضون بود ، با اینکه شیرینی و میوه رو میز چیده بودیم ولی اینقد اومدم و رفت و خم شدم جلو مهمونا انگار که خواستگاری خودم بود.

یه بار حین پذیرایی پای پدر داماد لگد کردم

یه بارم نزدیک بود بشقابا از دستم سر بخوره که دامادشون ازم گرفت 

اههه یادم میوفته حالم بد میشه، چقد کوزت بودم من

محیا خانوم هستم🤪😎
خواستگاری خواهرم دهنم سرویس شد... خواستگاریش تو ماه رمضون بود ، با اینکه شیرینی و میوه رو میز چیده ...

وای عزیزم منم 

فکر کن چهارتا خواهر داشته باشی دو قلو یم 

من چقدر کار میکردم 😢😭😭😭

خوشگلی یک خانم به:شعور شخصیت حیا  و  طرز حرف زدنشه ...بقیه ش با یه دستمال مرطوب پاک میشه...
2738

من اولین خاستگاری که بابام اجازه داده بود بیاد خونه همین همسر بود چون من اولین بارم بود صورتم به حدی قرمز بود از،استرس و هیجان که لبو بودم بعد که خواستم چایی تعارف کنم براهمه سرم پایین بود یهو که خواستم به داماد چایی تعارف کنم ناخدااگاه سرمو بلند کردم که شدم سوژه برا خنده کم موند چایی رو چپ کنم رو داماد

من دفعه دوم ک میخاستن بیان موندیم با مامانم تو ترافیک خیلییی بدجور وقتی اومدیم دیدیم نیومدن خیالمون راحت شد اما نگو با ماشین دیگه اومده بودن وقتی زنگ زدیم رفتیم تو دیدیم بابام با دمپایی تو خونه ک صورتی بود نشسته بود خساب کنید با کت وشلوار با دمپایی اخه کف پاهاشو چرب کرده بود دمپایی پوشید وقتی خواستگارا اومدن و ما نبودیم هول شده بود و یادش رفت دمپایی رو دراره😂😂😂😂😂بکی دیگه ام اینکه راجع ی موضوعی با داماد حرف زدیم اون ک نظرشو گف نظر منم خواس منم داشتم توضی میدادم ولی اون یهو رفت توفکر کلی حرف زدم اخرش گفتم اره خلاصه من اینطوری دوس ندارم یهو از فکر اومد بیرون گف چی چطوری ؟منوووک میگی یهو زدم زیر خنده کلی حرف زده بودما هیچکدومو نشنید الانم گاهی اینطوریه  میره تو فکر باید دوبارل بهش بگم....استارتر ممنون از تاپیک کلی خندیدم دلم بازشد

منم شوهرم اومد خواستگاری دهنم از اول تا آخر باز بود 

وای چقدر ضایع بودم نیشم بسته نمیشد از خوشحالی بعد جالب اینکه میخواستم حرف بزنم لبام میلرزید انقدر سر شده بود فکم بسته نمیشد وااااای خدایا چقدر ضایع بودم داشتم میترکیدم از خوشحالی 

عاشقش بودم سه سال منتظر بودم بیان 😂😁😀😂😂

خوشگلی یک خانم به:شعور شخصیت حیا  و  طرز حرف زدنشه ...بقیه ش با یه دستمال مرطوب پاک میشه...
منم شوهرم اومد خواستگاری دهنم از اول تا آخر باز بود  وای چقدر ضایع بودم نیشم بسته نمیشد از خوش ...

خوووووووووش به حالت

کاش عشق منم الان وشوهرم بود ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عذابم میدن

moona88 | 14 ثانیه پیش
2687