لایف استایل

ببینید من پنج ساله ازدواج کردم و وضع مالی همسرم متوسطه و الان ما از نظر مالی از پدر مادر و اقوام خودم و برادر و خواهر و بقیه اقوام همسرم خب پایین تریم. چون اونا وضعیت مالیشون خیلی خوبه و ماام به جز جهیزیه ای که من اوردم کمکی از خانواده ها نگرفتیم و نمیگیریم.

من بعد از ازدواجم خودمو کاملا با شرایط مالی جدید وفق دادم و معتقدم با هم دیگه زندگی رو میسازیم. 

چیزی که جدیدا خیلی رو مخم رفته مقایسه کردناس. هر عروس و داماد جدیدی که وارد خانواده میشه مامان من غصههههه ای میخوره که وای ببین چه ریخت و پاشی چه زندگی ال و بل....

چشم و همچشمی تو زندگی من هیچچچچچ جایی نداره و نمیدونم چرا اطرافیان انقدر سعی دارن روان منو به هم بریزن 

هفته پیش خونه مادرشوهرم همگی جمع بودیم این مهمونی تیر خلاص آرامش من شد. تمام کسایی که توی جمع بودن به من گفتن چرا خونتو عوض نمیکنی تنوع شه؟ چرا فکر خرید خونه نیستین

 جاریم گفت چرا مبلاتو عوض نمیکنی آخه. خیلی کهنه شده. تو که اینهمه سفر میری و خرج چرت و پرت میکنی چرا ال و بل نمیخری.

حتی دوستای خودمم بهم میگن خونت کوچیکه چجوری دق نمیکنی. چرا چرا چرا. همش چرا. من که از شرایط زندگیم کااااااملا احساس رضایت میکردم یه هفته س تو فکر رفتم که شاید من اشتباه میکنم. شاید من توقعم از زندگی خیلی پایینه. 

 من و همسرم به هرحال در حد یه مبلمان شیک و اجاره یه خونه یکم‌بزرگتر یا یکم‌شیک تر توانایی داریم. از شما چه پنهون دو دوتا چارتا ام کردم که در اسرع وقت انجام بدیم. امااااااا

حسابی نشستم فکر کردم. اولویتای من چیزای دیگه س. بهترین سفرا رو میرم در حد خودم. و به ظاهر و لباسم خیلی میرسم. چرا باید برای کم نیاوردن از اولویتای خودم بزنم

سپیده جونم نمیتونم بگم همه این پیشنهاداشون از حسادته. چون حتی دوستای خودم بهم میگن خونت خیلی ساده س. ما انتظار داشتم تو واسه جهیزیت استیل فلان مارکو بگیری. فلان فرشو بگیری. مثل مامانم معتقدن که من جلوی جاریام و بقیه کم اوردم. دوستم دیروز میگفت فکر نکن عوض کن. وقتی جاریت مبل ۱۲۰ میلیونه خریده تو کم کم باید یه سی میلیونیشو بگیری چون تو بهتر از اون بزرگ شدی. خانواده ت بالاتر بودن. کلیییی ازین حرفا 

من واقعا واقعاااا آدم سطحی نگر و خاله زنکی نیستم. حتی ازینکه یه هفته س دارم به این مسائل فکر میکنم خجالت میکشم. ولی سوالم اینه که آدم در چه حدی باید خودشو بالا بکشه تو این مسائل؟ دید شما چجوریه به این جور دغدغه ها؟ برام مهمه بدونم 

با دوستم صحبت میکردم میگفت من از شکمم میزنم واسه خونه وسایل شیک میخرم و شوهرم سه جا کار میکنه که تو محله مون بمونم نرم یه کوچه پایین تر. آدم باید خودشو بالا بکشه. آدم به انگیزه این چیزا زندگی میکنه. 

دیدم بابا من خیلی بیییییغ ام اصن. تو باغ نیستم در کل. چون تا حالا به این مسائل فکر نکرده بودم زیاد. خدا میدونه بقیه راجع به زندگیم چیا میگن 

اوهوووووم. مرسی از نظرت