دیشب برا پسرم کتاب خاله سوسکه خریدم .گفتم بچه کتاب خون بشه .بعدشم گفتم الگو بچت میشه خاله سوسکه واه واه واه ببین کتابشو به چه روزی انداخته .
داشتم خورشید و خاله سوسکه و اقا موشه و بادکنک بهش نشون میدادم تا یاد بگیره دیدم کتابشو پاره کرد چند تا تیکه از کتابشم خورد درشو بستم چشمم خورد به کرم به پسرم نشون دادم گفتم مامان تو از اینا داری کرم داری