2737
2734
عنوان

ماجراي دماغ من و تجربه عمل بيني 😎

| مشاهده متن کامل بحث + 60533 بازدید | 333 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چند نفري هي ازم ميپرسيدن واسه چي اومدي ميگفتم عمل بيني چشاشون چهارتا ميشد و مادرم با ديدن اين عكس العمل ها بيشتر استرس ميكشيد !


تا اينكه واسم آرامبخش زدن و تا نوبتم برسه خواب رفتم

2728

نوبتم شد رفتم داخل و دكتر باز ازم پرسيد چه مدلي ميخواي براش توضيح دادم و همون لحظه دكتر بيهوشي ازم پرسيد چند كيلويي گفتم ٤٥ ! برام بيهوشي زدن و از هوش رفتم


بعد عمل يه مردي محكم ميزد روي شونه م هي ميگفت اسمت چيه اسمت چيه شونه م سوراخ شد لامصب!

تا به هوش اومدم نگم براتون

به حدي حالم بد بود و تشنه بودم و خون بالا مياوردم كه نگو

2740

بعد گفتن بايد بري خونه همون لحظه!

من از شدت سرگيجه اصلا نميتونستم راه برم پرستار اومد دلداريم بده گفت دماغت عالي شده گفتم از كجا ميدوني چرا دروغ ميگي الان كه معلوم نيس پرستارم بم خنديد


رسيدم خونه تازه اول بدبختيام بود بيشتر ازينكه درد داشته باشم حس بيقراري داشتم و سرگيجه

ازون بدتر نگاهاي سنگين پدر مادرم بود كه منتظر بودن من بگم چه غلطي كردم اما نگفتم!

شب اول شب خيلي بدي بود من حتي نميتونستم دراز بكشم همونطوري نشسته ميخواستم بخوابم كه خوابم نميبرد زبانم مثل چوب خشك شده بود يه حسي بم ميگفت اگه بخوابي نفست قطع ميشه و ميميري

خيلي حالم بد بود تا خود صبح بيدار بودم

روز اول اصلا ورم و كبودي نداشتم اما روز دوم شبيه دم كني شدم و چشمام شبيه سوراخ نان روغني شده بود

بازم شب شد و من اصلا نتونستم بخوابم حس خفگي داشتم نفسم بالا نميومد همش تو دلم ميگفتم عجب ..... خوردم !

شب سوم باز نخوابيدم اصلا و از ترس اينكه سه شبه نخوابيدم ميگفتم الان ميميرم گريه ميكردم ميگفتم كسي كه سه شب نخوابه حتما ميميره!

حتي اومدم ني ني سايت تاپيك زدم كه اگه نخوابم ميميرم همه دلداريم دادن كه نترس!

چهارشنبه سوري بود رفتم توي اينستا ديدم نامزدم يه عكس گذاشته كه دستشو انداخته روي شونه خواهرش كنار آتيش و اينا ! از حرصم تا خود صبح گريه كردم كه چرا من حالم بده اين رفته جشن گرفته!!

تا چشمامو ميبستم انگار بختك ميفتاد روم و بيدارم ميكرد اثرات بيهوشي خيلي بدتر اوني بود كه فكر ميكردم همش گريه ميكردم ميگفتم منو ببريد بيرون

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687