سلام دوستای گلم
من بعد سه ماه برگشتم نی نی سایت
من ۶ سال از عقدم میگذره
یه دختر ناز دو ساله دارم
زندگیم با عشق در یک نگاه شروع شد
مثل همتون روز خوشی و روز سختی داشتم
نیش و کنایه خانواده همسر داشتم
تبعیض گذاشتن بین جاری ها رو داشتم
روزای بی پولی داشتم
ولی....
ولی سیاست نداشتم. الان که فکر میکنم همه چی رو با بچه بازی و لجبازی بدتر کرده بودم
جایی که نباید صدامو مینداختم رو دوشم و جایی که باید حرف میزدم سکوت میکردم
بعد بع دنیا اومدن دخترم همه چی بدتر شد
جوری که منو شوهرم جدا میخوابیدیم. روز به روز سرد تر میشد رابطه
سر هرچیزی بحث میکردیم
اصلا بدون طعنه کنایه حرف نمیزدیم
حوصله هیچ کاری رو نداشتم
همش خونم ریخت و پاش بود
حوصله بچمو نداشتم. دلم نمیخواست کسی بیاد خونم
به زور غذا درست میکردم. همش تو خونه ولو بودم
ختی به خودمم نمیرسیدم
تا اینکه یه روز بعد یه دعوای حسابی به خودم اومدم
گفتم مگه چند سالمه ؟
تصمیم گرفتم خودمو دوست داشته باشم
واسع خودم ارزش قائل بشم
کلی تو نت تحقیق کردم . نشستم دو دوتا چهار تا کردم و یا علی گفتم
الان خیلی از اینی که هستم راضیم
با قدمای کوچیک شروع کردم و الان نتیجش کاملا تو زندگیم رضایت بخشه