2733
2734
عنوان

دخالت خواهرشوهرومادرشوهر

313 بازدید | 12 پست

موضوع اینه که خواهرشوهرمادرشوهر من برای کوچکترین مسائل زندگیم نظر میدن مثلا شوهرم مای بیبی برای بچه م میگیره میگن وای هنوز مای بیبی میکنی بچه رووای چرا این قدر زود مای بیبی هاش تموم میشه میخوام برم ارایشگاه میگن خودت چرا برنمیداری ابروتویا اگه میرم خونه ی پدرم بمونم چندروزی میگن وای چرا این قدر زیاد میمونی اگه بذارنشون میگن 24 ساعت دور ماباش وکارای ما روکن حالا خواهرشوهر من خودشم مادرشوهر مربض داره سالی یه بارم خونشون نمیره ولی از من انتظار داره همش خونه ی مادرش باشم کاراش روبکنم مادرشم مریض هست تورو خدابگید چکارکنم از دست شون راحت شم با این که ما خونه ی جدا داریم ولی به خاطر مریضی مادرشوهرم بیشترهفته خونه مادرشوهرم هستیم اگرم همون یه روزی بخوایم بریم خونه ی خودمون  نا احت میشن


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شوهرت طرف شماست یا خانوادش؟ یعنی میتونی در این مورد باهاش حرف بزنی؟

لطفا امضام و بخونید برای پسرم دعا کنید زبونش باز بشه حرف بزنه،   شوهرم عاقل بشه،  دعا کنید بتونم بدهی هامو بدم و زندگیم آرامش بگیرم واسه دخترم دعا کنید دعام کنید 
2728

شاید شما و همسرتون زیادی بهشون محبت دارین

گویند که گر می بخوری عرش بلرزد/عرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد؟/در خانه ی ما زیرزمینی است که در آن/یک خُم بخوری خشتی از آن نیز نلرزد              خیام💗

محل نده

ببخشيدا ادم حسابشون نكن

چون پشيمون ميشي

فاميلاي شوهرم و بابام خيلي داغون هستن 

تو اينستا فألوم كردن مامانم گفت قبول نكن حالا خودشون واسه خودشون رفتن منو بلاك كردن

مامانم گفت حقته

و اون شد درس عبرت كه ادم حسابشون نكنم

ی روز بگو بچه مریضه ی روز خودت بگو‌سردرد داری 

ی روز درد پریودی 

ی روز روز تمیز کاریه و خسته ای 

ی روز  الکی دور شوهرت بگیر بگو میخوام امروز باهات وقتمو بگذرونم 

ی روزم بچه بهونه پارک گرفته 

کلاسی چیزی ثبت نام کن 

خخخ 

کلی کار میشه کرد 


دوسال پیش سرهمین قضایا مادر شوهرم با شوهرم دعوای شدیدی کردن ومن دوماه قهربودم خونه پدرم طرف من هست شوهرم ولی از بس توسرش میخونن ای کارکن واین کارنکن احساس میکنه اونا درست میگن میگه اونا بزرگترن بهترمیدونن حتی اوایل که بچم بدنیا اومده بود شیرم خیلی کم بود بچهم بیقراری مبکرد خیلی دیگه من خونه بابام بود بعدزایمان م چندروز دبگه اونجا بهش شیرخشک دادم بهترشد اومدم خونه پدر شوهرم بعدچندروز دیگه مادرشوهرم این قدر به شوهرم گفت من بچه هام شیرخشکی بودن همش اسهال واستفراغ وبستری بودن بیمارستان اصلا براشون خوب نبود بهش میگفت دیگه بچم روشیرخشک نمیدین ها شوهرمم گفت بهشون لازمهبرابچه ولیمادرشوهدم کاری کرد که ما یه ماه بیشتربهش شیرخشک ندادیم مثلا من میخواستم بچه م رو شیربدم شیرم کم بود یه دوساعت شیرمیخورد بچم سیرم نمیشد مادرشوهرم میگفبا عصبانیت میگفت بسه دیگه مگه شوهروزندگی نداری بلندشودور کارا ی خونه اون موقع بچه م دوهفته ش بیشترنبود قایمکی بهش شیرخشک میدادم که نبینه یعنی تازه زایمان کرده بودم دوهفته کمتر باید کارای خانمم انجام بدادم ببخشید با بخیه هایی که داشتم توی دستشوییشون که میرفتم فقط گریه میکردم صورتم رو میشستم که کسی متوجه نشه

2740

مادر شوهرم اگه بذاارنش میگه برای دخترام یهنی خوهرشوهرای من یه حقوق ثابت ببرید با اینکه دوتا خواهرشوهرام شوهراشدن معلم وحقوق بگیرن ولی شوهرم وبرادر شوهرم کارازاد دارن ودرامدانچنانی ندارن 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز