تویه خانواده بسیارمرفه وپولداربدنیاامده و۳خواهرداشته وتک فرزند بودمادرش بانذرونیازازخدااینوخواسته بود چون قدیم بوده وفرزندپسرارزش زیادی داشته برای مادرش ۳تادختریه طرف و این پسر یه طرفه دیگه بابای خانواده اعتیاد به تریاک داشت یعنی اون زمان تریاکوباسینی پرمیذاشته جلوش خونشون پر لوچه ونوکربوداینم بگم یه زن خیلی خوشگلم داشته ولی سرنوشتشون یه روزه عوض میشه و مامانش سکته میکنه وزمین گیر میشه حتی زبون واسه حرف زدنم نداشته و پدرش ورشکست میشه ومجبورمیشن کل زندگی شون رو بفروشن و بدهیشون روبدن تو این جریانات هم این پسره معتادمیشه اینم ایشون غیرتی بودن زنش روزی که اعتیادشومیشنوه میگه خداروشکرمن یکم آزادترمیشم خبر نداشته به روزبدمیشینه اینم بگم توجریان ورشکستگی بازیه چیزایی داشتن بعدش پسردارمیشه اون آقه روزی که اولین نوه ی پسریش بدنیامیادبااون وضع بدمالیش نصف شهرروشیرینی میده خبرنداشته همین نوه یه روزقاتل پسرش آبروش میشه