بدبختی من اینجاست که تنهام تو یه کشور غریب خانوادم پیشم نیستن اینا دورم کردن
باز چند وقته چند تا دوست خوب پیدا کردم دلم به اونا خوشه
شوهرم پشت سرم خیلی ازم دفاع میکنه همینم حالشان و بدتر کرده
ولی باز دیشب همین شوهرم ...
مادر و خواهراش خونمون بودن منم اتاق دیگه بچه شیر میدادم
شوهرم پرسید کاپشنی که واست خریدم کوچیک شد کجاست
میخواست بده خواهرش
من گفتم تو کمده وایسا خودم بیام بدم
چون کمدم نا مرتب بود
مادر شوهرم همیشه به کمد و کلا همه جا سرک می کشه و وقتی نا مرتبی ببینه هم اعصاب منو خورد میکنه هم میره به شوهرم بدگویی میکنه ازم
منم خواستم نبینه که گفتم خودم میام
علاوه بر این کمد مگه جزو حریم خصوصی نیس ؟ اینا اصلا نمی تونن درک کنن که آقا جان کمد مال منه دوست ندارم کسی دست بزنه
خلاصه سر این قضیه با شوهرم دعوام شد و کلی توهین به من و خانوادم