سر ي مرضوعي از دست مامانش ناراحتم بعد بهش گفتم من سر اين قضيه ناراحتم مامانت ناراحتم كرده بعد اقا تا ميبينتش ور ور ميشينه باهاش حرف ميزنه خو يكم نشون بده تو هم ناراحتي يكم سرد باش چي ميشه مگه امشبم همينكارو كرد بهش گفتم چقدر حرف ميزني گفت نه حواسم نبود منم زير بار نرفتم گفتم هميشه ميگي حواسم نبود انگار نه انگار يكي منو ناراحت كرده