2733
2734
عنوان

داستان زندگی من...از قبل تایپ شده ها

3961 بازدید | 179 پست

من دوم دبیرستان بودم اصلا به ازدواج فکرم نمیکردم میگفتم عمرا ازدواج کنم فقط دوس داشتم تا اونجایی که جاداره درس بخونم...یه دخترخاله داشتم ازدواج کرده بود از شهرستان اومده بود نزدیکای ما خونه گرفته بود منم زیاد میرفتم خونشون یه بچه ی کوچیکم داشت...شوهرش بیش از حد خسیس بود مثلا روزی هزار تومن میزاشت خونه واسش با یه بچه کوچیک انصافا کم بو ...رفتاراش غیرعادی بود یه سیم مخفی داشت و با این و اون لاس میزدو شا رژ میگرفت جالب اینجاست که افتخارم میکرد منم میگفتم چرا این کارو میکنی میگفت واسه شار ژه من که اونو نمیبینم یا بیرون نمیرم باهاش فقط شا رژ میگیرم ازش همین..

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

شوهرش مثلا میگفت من سالی یه مانتو واست بیشتر نمیخرم...اونم از این بابت واقعا ناراحت بود...شوهرش واقعا خوب بود فقط خساست داشت.

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی
2728

یه روز رفتم خونشون دیدم ناراحته گفتم چیه گفت شوهرم گفته امسال مانتو نمیخرم مانتو پارسالت نو مونده همونو بپوش....میگفت نمیشه دوسال بپوشمش

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی

بعداز یه هفته رفتم دیدم از خرید برگشته کیف و مانتو و کفش و اینا خریده شاخ دراوردم گفتم از کجا پول اوردی گفت با یه پسره که صاحبخونه قبلیمون میشه حرف میزنم تلفنی اون گفت میخوام بهت عیدی بدم منم گرفتم و رفتم با خوشحالی خرید گردم

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی
2738

حتی یه روز اومد گفت شوهرمو راضی کردم برم کلاس خیاطی اینجوری ازادیشم بیشتر بود گفتم چجوری راضی شد گفتش بهش گفتم بعدش کار میکنم هر چی هزینه کردیم جبران میکنم که راضی شد...تا اینکه یه روز دیدم از کلاس خیاطی سراسیمه اومده در خونمونو میزنه قرمز شده بود یهو اومد تو درو بست من که شوکه شدم ناجور‌‌‌گفتم چته

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی

گفت گوشبتو بده از شانس منم تنها بودم اگه مامانم بود لال میشد...گوشیمو دادم دیدم زنگ زد به یه زنه گفت اون مرده که فلان جا قرار گذاشتیم باهاش پیچوندیمش منو پیدا کرده تا خونه ی خالم تعقیبم کرده میگه تا پول شار ژایی که واست خریدم بهم برنگردونی پدرتو در میارم...اونم گفت نترس احمق چیزی نیست فقط نزار خونتو پیدا کنه من بهش زنگ میزنم سرشو گرم میکنم تو برو قطع کرد

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز