حکایتی زیبا… پادشاهی در زمستان به یکی ازنگهبانان گفت : سردت نیست؟ گفت : عادت دارم گفت : می گویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد . صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار نوشته بود : به سرما عادت داشتم اما وعـده لباس گرمت مرا ویــران کرد….
دلم سوزد به سرگردانی ماه که شب تا روز پوید این همه راه سحر خواهد درآمیزد به خورشید نداند چون کند با بخت کوتاه!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=353150&postID=13502734#13502734 دوستان علاقه مند به عطر و ادکلن ................ خرید خوب با قیمت مناسب ........ راهنمایی و مشاوره ......... اشانتیون و جایزه ............ ارسال رایگان به همه شهرهر ها و کلی مطلب مفید تو زمینه عطر شناسی و رایحه درمانی از دوستانی که مایل به همکاری هستن هم استقبال میکنیم ،
با گذشت هر روز و هر ماه چقدر عاشق تر می شوی . برای او که نمی دانی که چه شکلی خواهد داشت . چشمهایش , دهانش , انگشت هایش و .... و با لگد هایش میگوید من اینجام مادر[