سلام خیلی عصبانی هستم امروز مادر شوهرم نذری پذون داره شوهرم منو از صبح زود وادار کرده که زود باش بریم کمک مامانم بر داشته مارو اورده اینجا کزت بشم کار کنم حالا داییم از کربلا اومده فردا مامانم میخواد بره دیدنش به منم گفت برید دیدن داییت زشته حالا هر چی به شوهرم میگم فردا بریم دیدن داییم میگه من نمیام تو با بابات برو بهش میگم من امروز به خاطر تو اومدم اینجا تو هم به خاطر من بیا زشته مامانم ناراحت میشه میگه من نمیام
همه اینا به کنار ولی اگه داری مث کزت کار میکنی چجوری وقت کردی تاپیک بزنی؟🤔
تو نبودی من چی کار میکردم با غمی که شونمو میلرزوند؟.. تو نبودی کی نجاتم میداد؟....کی بهم آرامشو میفهموند؟.... تو نبودی لحظه های سختُ با کدوم معجزه سر میکردم؟!.... تا کدوم شهر پر تنهایی بود دست های خالی و قلب سردم؟..... چطور میتونی فکر کنی که ممکنه یه روز برم؟ منی که حتی از خودم به 💕 تو💕 پناه میبرم......به 💕 تو💕 پناه میبرم....از اون چه فکر میکنی به عشق مبتلا ترم.....
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘