اى كاش اونقدرى صبر و انرژى داشتم اين و به همه ميگفتم

منم قبل اینکه بچه دوم بیارم مادرشوهرم هرروز میگفت یه بجه دیگه بیارین میرفت زیارت تبرک میاورد به نیت بچه سرنمازهی دعا میکرد اعصابمو بهم میریخت حالا خوب بود مشکل باروری نداشتیم وخودمون نمیخواستیم بچه بیاریم. وقتی دومی رو باردارشدم تا چندماه بهشون نگفتم یه روز خواهرشوهرم گفت باردارنمیشی گفتم نه گفت دکترنرفتی گفتم نه حالا خبرنداشت حامله بودم😆 حالا همین مادرشوهر به دخترش میگه همین یکی بسشه تا بچش بزرگ بشه بره کلاس پنجم بعد یکی دیگه بیاره

مامان من میبینه ک وقتی این حرفارو بهم میزنه چقد ناراحت میشم و چقد میشکنم اما اصلا انگار براش مهم نیس .. بهتره بگم اصلا حالیش نیست.. من نمیتونم ببخشمش ..

توی دوران عقد چقد آزارم داد و همش سرک میکشید ک نکنه من و شوهرم به هم نزدیک بشیم !! مامان من خودش یه پا مادرشوهره.. دلم میخاد یه بار با صدای بلند داد بزنم بگم به تو چه؟؟ اما حیف ک از اون ادما نیستم 😕

منم دو تا بچه دارم اونموقع شرايط ماليمون خوب بود با دو بچه . الان سختمون شده . ميشه بچه ها رو پس بديم . بگيم الان شرايط نداريم . بچه بزرگ كردن سخته . من اگه بر ميگشتم عقب شايد اصلا بچه دار نميشدم . الان با چنگ و دندون داريم هزينه ها رو ميديم . مدرسه و كلاس و سه سال ديگه د انشگاه پسرم . واقعا الان فكرشو ميكنم دلشوره ميگيرم . پسرم كلاس دهمه دخترم كلاس چهارم .

این حرفا هنیشه هست.عروس عموم دو تا دختر داشت خفش کرده بودن هی بدون‌پسر مگه میشه یه دونه پسر بیار خلاصه با کلی دکتر و رژیم پسردار شد.اونروز زنعموم میگه گناه داره تنهاس یه داداشم بیار.گفتم جمع کن زنعمو توروخدا.مهدکودک میخواد باز کنه مگه

الان دوتا دارم جاریم هم دوتا پسرداره حالا گیرداده به جاریم که یه دخترمیخوای اونم میپره بهش که من دیگه اصلا نمیخوام اگه راست میگی به دخترای خودت بگو بیارن

یه خاله دارم خیلی ماهه پسره ده ساله ازدواج کرده یه بار به خالم گفتم خاله نوه دار نشدی ( با خالم خیلی راحتم و این حرف  وقتی بهش گفتم که فقط خودمو خودش بودیم)؟ گفت بخدا خاله تا حالا بهشون نگفتم هر وقت خودشون صلاح بدونن میارن.........من خودمم هیچوقت حتی از صمیمی ترین دوستم نمیپرسم چرا حامله نمیشی ؟ چرا یکی داری؟و....

یک عمره زدم به بیخیالی .. واسه همینه ک به خودش اجازه میده توی ریزترین موارد زندگیه من فضولی کنه .. برای همین بدم میاد ازینکه یه روزی دختر دار بشم و اینجوری حرصش بدم 😭 مامان من جوونه و اینجوریه وای ب حال ده بیست سی سال بعدش ... ۳۹ سالشه

منم اصلا امادگیه روحی برای بچه دوم ندارم به خاطر افسردگی شدید بعد از زایمان الان بعد از ۳ سال هنوز حاله روحیم خوب نیست خیلی بی حوصله وعصبیم‌اصلا نمیتونم به دومی فکر کنم ولی از بس بقیه میگن بچت گناه داره تنهاست در اینده مشکل پیدا میکنه همش عذاب وجدان دارم 

منم 5ساله ازدواج کردم مادر شوهرم کلا فامیلای شوهرم یکبارم درمورد بچه حرف نزدن.ولی مامانم کچلم کرد اینقدر گفت.