چن شب پیش که از خونه بابام برمیگشتیم تو ماشین سر یه مسیله پیش پا افتاده با شوهرم بگو،مگو کردیم بهم گفت برگردونمت بذارمت خونه بابات و از این جور حرفا تا رسیدیم خونه،فرداشم تولدم بود...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بنظر من اصلا نرو خونه پدرتون رفتن اشتباه بوده اما اگر خودتون برگردین اشتباه سنگین تر و جبران ناپذیره صبر کنید و به پدر یا مادر بگین با شوهرت یا خانواده شوهرت قاطع صحبت کنه .همه چیزو حل کن و بعد برو
مقصر خودتی بقول خودت واسه یه موضوع ساده بحث کردین عذرخواهی میکردی مقابل حرفاش سکوت تو عصبانیت گفت جمع کن برو بگو دوست دارم زندگیمو میخوام هیچ کجا نمیرم اونوقت خودش کوتاه میاد
دختر قشنگم پسر پهلونم مامان عاشقانه دوستون داره ای کاش همیشه بچه بودید آخه هرچی بزرگتر بشین فاصله ما از هم بیشتر میشه من خستگی الان به جون میخرم فقط این روزا زود تموم نشن همیشه برقرار باشین منتظر یه نی نی باشین به زودی 😍💋