نحوه حرف زدنشون افتضاحه دوس دارم پشت سرهم انتقاد بکنم یه جوری درست شن
پسرم صب تا شب پا تلویزیون نشسته
اینا هم که کارشون لوس بازی و بدتلفظ کردن کلماته
از وقتی فهمیدم رفتنی ام ...همه چیز تغییر کرد ...از ته دل میخندم ....با تمام وجود گریه میکنم...با هر دم و بازدم واقعا نفس می کشم...هر صبح که بیدار میشوم حس میکنم زنده شدم...از کسی چیزی به دل نمیگیرم...از کسی توقعی ندارم... هنوز غنچه ی نازم رو با شیره ی جانم سیراب میکنم...هر بار سر تا پای نهال زندگیم رو برانداز میکنم...هر روز طلوع رومی بینم و غروب رو رصد میکنم... کوه دشت سنگ صدای گنجشکها ...من هنوز نفس می کشم ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دختر من پیم و پم نگاه میکنه ولی از احسان خوشش نمیاد😄
بیشتر از هرکسی … خودت را دوست داشته باش!جوری که هر کجا نشسته ای … هر جا که می روی ….در هر کاری که میکنی … “خــــــــودت ” حضور داشته باشد ،یــــک حضــــــــــور بـــی ماننـــد …اما خالــــــی از تکبــــر ، حسادت ، ریــــــا …باور کن تا عاشق خودت نباشی ….عاشق هیچ کس نمیتوانی بشوی ….و هیچ کس هم ..(!)… عاشقت نمیشود !
کارم نگا کردن شبکه پویاس با پسرم ولی خیلی بد حرف میزنن مخصوصا احسان
از وقتی فهمیدم رفتنی ام ...همه چیز تغییر کرد ...از ته دل میخندم ....با تمام وجود گریه میکنم...با هر دم و بازدم واقعا نفس می کشم...هر صبح که بیدار میشوم حس میکنم زنده شدم...از کسی چیزی به دل نمیگیرم...از کسی توقعی ندارم... هنوز غنچه ی نازم رو با شیره ی جانم سیراب میکنم...هر بار سر تا پای نهال زندگیم رو برانداز میکنم...هر روز طلوع رومی بینم و غروب رو رصد میکنم... کوه دشت سنگ صدای گنجشکها ...من هنوز نفس می کشم ...
ب کلماتی که احسان میگه دقت کنین بچه ها یاد میگیرن این جور حرف زدنو
از وقتی فهمیدم رفتنی ام ...همه چیز تغییر کرد ...از ته دل میخندم ....با تمام وجود گریه میکنم...با هر دم و بازدم واقعا نفس می کشم...هر صبح که بیدار میشوم حس میکنم زنده شدم...از کسی چیزی به دل نمیگیرم...از کسی توقعی ندارم... هنوز غنچه ی نازم رو با شیره ی جانم سیراب میکنم...هر بار سر تا پای نهال زندگیم رو برانداز میکنم...هر روز طلوع رومی بینم و غروب رو رصد میکنم... کوه دشت سنگ صدای گنجشکها ...من هنوز نفس می کشم ...
از وقتی فهمیدم رفتنی ام ...همه چیز تغییر کرد ...از ته دل میخندم ....با تمام وجود گریه میکنم...با هر دم و بازدم واقعا نفس می کشم...هر صبح که بیدار میشوم حس میکنم زنده شدم...از کسی چیزی به دل نمیگیرم...از کسی توقعی ندارم... هنوز غنچه ی نازم رو با شیره ی جانم سیراب میکنم...هر بار سر تا پای نهال زندگیم رو برانداز میکنم...هر روز طلوع رومی بینم و غروب رو رصد میکنم... کوه دشت سنگ صدای گنجشکها ...من هنوز نفس می کشم ...