سلام مجدد
ممنون از اینکه وقت گذاشتین و داستان تلخ عشق کودکیمو خوندین.به خاطر عجله دوستان دیشب مجبور شدم بی سر و ته تمومش کنم.اما امروز از جایی که آخرشو گفتم با جزییات تعریف میکنم.
ممکنه غلط تایپی داشته باشه که علتش تند تایپ کردنمه.به بزرگی خودتون ببخشید.
💔💔💔💔
باز اومد اینجا
باز ازم خواست که حتی باهاش فرار کنم
اما حرفای ایدا و تلفن مامانش که یادم رفت بگم و خواهش هاش باعث شد جوابشم ندم.
فقط گفتم واسه عروسیت دعوت کن
نیومدمم هدیه مو میفرستم
چقدر بی رمق نگام کرد و هیچی نگفت.
💔💔💔💔