مینا گفت اینو میگفتی عاشق من بوده؟ خدایا باورم نمیشد اونا ما رو نمیدیدن داشتن همدیگه رو نوازش میکردن مینا گریه میکرد میگفت این عاشق منه؟ همتون دروغ میگین آرومش کردم گفتم من کنارتم هر چی میگی درسته گفت ریحان کمکم کن گفتم باهاتم گفت میخوام طلاق بگیرم ولی نمیخوام بخاطر من مقابل برادرت بایستی میخوام وکیل بگیرم گفتم مینا صبر کن بذار حافظت برگرده تو عاشق سعید بودی گفت فرقی نمیکنه برام من از سعید متنفرم مینا توی حسابش سهم الارثشو داشت گفت خونه میگیرم از اینجا میرم
فکر کنم یلدا و سعید اون شب کار و تموم کردن مشکوک میزدن از بیان جزئیات معذورم بعدش رفتن تو خونه فردا مینا رفت دنبال کارای دادگاه و وکیل منم پامو کشیدم کنار چون یه طرف قضیه داداشم بود. داداشم میگفت مینا به من خیانت کرده چرا بدون اینکه به من بگه سوار ماشین اون پسره شد.
بچه ها تا اینجا تایپ کردم بقیشم چیز خاصی نبود سعید به یلدا کشش پیدا کرده بود و از خدا خواسته مینا رو طلاق داد توافقی جدا شدن ولی خونه رو داد به مینا خودش رفت یه جا دیگه اجاره کرد میگفت مینا کسیو نداره پیش شما باشه
همین؟؟
یعنی میناتوساختمون شماست هنوزم؟
😐😐😐😐هنگم
میناچراسوارماشین نامزددوستش شده بود
مینا بعد از طلاق بهم گفت اون روز تو خونتون حافظم برگشت رفتم خونه خودم که تنها بمونم که بیشتر یادم بیاد به تنهایی نیاز داشتم گفت همه چیز حتی یلدا رو هم یادم اومد واسه همینم مصمم شدم روی طلاقم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
