2752
2734
عنوان

غیر از صبر کردن چیکار میشه کرد؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1233 بازدید | 71 پست
۷ سال هر روزشو تلاش کردی؟ من هر روزشو تلاش کردم  الان یه تکنیک جدید اومده به اسم بیورزونانس ا ...

عزیزم تورا خدا اینطور نا امید نباش  خدا بزرگه به یکی زود میده به یکی دیر  هر کار خدا حکمت داره     حالا که اینقدر دلت شکسته اینقدر خرج کردی جای تو بودم میرفتم مشهد از امام رضا میخواستم         عزیزم امیدتو از دست نده      خدا خیلی بزرگه     

نمی خواهم بدانم بعد از مرگم چه خواهد شد ...نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ..ولی انقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد ...گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ بازی گوش ...واو هر دم دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد وخواب خفتگان خفته را اشفته.. اشفته تر سازد بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را ....‌‌.تا بی نهایت دوستت دارم نامیا 

یکی از دوستهام بچه دار نمیشد.بعد سالها دیگه تصمیمشو گرفت.ییک خانمی با اسپرم شوهرش براش بچه آورد.هنوز بچه دو ماه اش نشده خودش باردار شده...نمیدونم حکمت خدا چیه

میخواهم زندگی کنم..نمیخواهم فقط زنده باشم.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
شما تو اقدامی خودت ؟ چند وقته ؟

گفتم تو پست قبلی باردلری پوچ داشتم دو بار بعد جدا شدم البته به یه دلیل دیگه الان یکساله ازدواج کردم از اون قصیه هم حدود ۷ سالی میگذره خیلی جلوگیری نداریم انگار زن و شوهر در کل ول کردیم همه چی رو 😁 حالا سنمونم رفته بالا یعنی زمان هم نداریم اصلا تا حالا من بهش فکرم نکردم فقط دو سه بار همسرم گفت اگه بچه دار نشیم یه بچه بیارسم فرزند خونده منم موافقم

یکی از دوستهام بچه دار نمیشد.بعد سالها دیگه تصمیمشو گرفت.ییک خانمی با اسپرم شوهرش براش بچه آورد.هنوز ...

من فکر میکنم همین بی خیال شدن تاثیر داشته باشه ، البته که حکمت خدا بوده ولی خب اون خانوم هم بعد از اینکه بچه رو آوردن دیگه بدون استرس و با خیال راحت زندگیش میکرده و اقدامش ادامه داده . شکر خدا نتیجه هم گرفته

گفتم تو پست قبلی باردلری پوچ داشتم دو بار بعد جدا شدم البته به یه دلیل دیگه الان یکساله ازدواج کردم ...

قربونت برم ان شا الله که خودت این حس تجربه میکنی ، ولی چقدر خوبه که شما دو تا با هم همفکرید ، من دختر عمه ام شوهرش چندین ساله میگه بریم یه بچه بیاریم ، خودش راضی نمیشه . الان دیگه 25 سال شد مال اونا 

ببین فهمیدی غیر صبر و توکل جیکار میشه کرد به منم بگو که مستاصل شدم سر بچه دار شدن فکر میکنم شاخ قول ...

درکت میکنم گلم مث منی

عشق آن است ک یوسف بخورد شلاقی...درد تا مغز و سرو جان زلیخا برود
من خادم امام رضام 

پس پارتی ماهم بشو پیش اقا 

نمی خواهم بدانم بعد از مرگم چه خواهد شد ...نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ..ولی انقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد ...گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ بازی گوش ...واو هر دم دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد وخواب خفتگان خفته را اشفته.. اشفته تر سازد بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را ....‌‌.تا بی نهایت دوستت دارم نامیا 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687