خواب قبر و قیامت😓
میخواستم از یه در برم تو خیلییی وحشتناک بود
مامان و بابام کنارم بودن
ولی خیلییی خونسرد
و منم زار زار اشک میریختم
مدام میگفتم کاش برمیگشتم از اون کاری ک بخاطر عذابش دست و پام میلرزید برم داخل توبه کنم
وقتی بیدار شدم
از شوق و ترس اشک میریختم😢😢😢😢😢
خیلییییییی بد بود خیلیییییی