مریم هم همه حرفاشو باور میکنه بازم شب تا صبح حرف زدنای مریم و یوسف شروع میشه یوسف کل حقوقشو هر ماه ب مریم میریزه(میخوان پولاشونو جمع کنن تا خونه بخرن) رابطه مریم و یوسف خوب بود تا اینکه
خببب
پریسا باردار میشه خبر بارداری زن یوسف ب مریم میرسه مریم هم داغون میشه(چون یوسف بهش گفته بود با زنم رابطه ندارم) یوسف هم از رو نمیره بازم ب مریم زنگ میزنه قسم میخوره التماس میکنه ک بچه من نیست مریم زود باور هم باور میکنه
چه ساده ای بود مریم
اگه بچه اين نبود يوسف ميتونست ثابت كنه راحت طلاقش بده نگو كه مريم بازم گولشو خورددد
خبببب
عجب شیر نری بوده یوسف
خوببببببب
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
