بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم خیلی زندگیم یکنواخته چون دور از مادرم هستم اگه پیش مامانم اینا زندگی میکردیم حداقل بچم رو میگرفت چن تاکلاس میرفتم ولی اینجایی که هستم انگار زندانم از بس تو خونم همش خوابم
از امشب شروع کردم برم پیاده روی ولی کلا روحیم داغونه
اصلا يكنواخت نيست. مادر و مادرشوهرم بيمارند و هر دو تاشون توقع رسيدگى دارند. پسرم يك شهر ديگه دانشجوئه، يه پام هم اونجاست. شوهرم داره يك جاى دور ماموريت مى ره، بايد هم خريدهاش رو انجام بدم، هم بارهاش رو ببندم. اصلا وقتى براى يك نواختى مى مونه؟