مامان بزرگ من از دنيا رفته 😔😔😔ازون مامان بزرگا بود ك جاى حالى بابا رو بره ما پر كرد خونه هيچكي از فأميل كه بچه داشت بدون خوراكي نميرفت به همه عيدى ميداد هميشه موقع نهار حتى شده يك پيشدستى به همسايه غذا ميداد ميگفت بؤ ميكنه دلش نكشه باور كنين چهره اش نوراني بود يك كلمه حرف زشت از دهنش در نيومد نماز اول وقتش ترك نشد من نديدم نماز دير بخونه مثله مرد زندگى كرد هميشه داعم الذكر واقعا وقتى فوت كرد احساس بي كسى كرديم 😭😭اما سواى اينا خيلى هم سواى ميداد خودشم بعد ميخنديد 😅يروز يه اقا همسايه نشسته بود باهاش جدى در مورد سياست حرف ميزد كه يهو گفت همين شاه اينقدر خوب بود كه هر وقت ميومد خيابون هيچكي ك ر س ت ش نميكرد 😱😂😂😂😂يعنى اسكرتش نميكردن حالا اون اقاهه هم بنده حدا تأييد ميكرد بلعه بلغه درسته ماهم زمينو گاز ميزنيم مامان بزرگمم خيلى جدى حرف ميزد حالا همه اينا ك ر س ت دارن 🙊😁😁 اين يه كوچولوش بود خدااااى سوتيو خنده بود خدا بيامرزتش لطفا يك صلوات واسه همه مامان بزرگاو بابا بزرگايى ك نيستن بينمون🙏🌹🌹
كاش همه تعريف كنن
میرفتیم تعزیه. شمر و یزید واینا پسرهای همسایه بودن. مادرهاشون هم تو تماشاچیا. حالا مامانبزرگم مثل چی فحش خواهرومادر بهشون میداد و از ته دل نفرینشون میکرد😆😆😆😆😆
بیاید بگید یکم شاد شیم
آخی خدا رحمتشون کنه ، بابا بزرگ خدا بیامرزد منم خیلی باحال بود
مامان بزرگم در قید حیاتن ولی تو حال و هوای خودشه و بیشتر خوابه ، اونم باحال بود، دلم واسه حرفاشون تنگ شد، بیاین واسه همه ی اموات صلوات بفرستیم
مامان بزرگم به مارمولک میگه مارمارک
عینک و میگه عاینک
بابا بزرگمم سلطان خر خر بود ، یعنی اگر شب می‌خوابیدم خونه شوند تا صبح سکته میزدم
قشنگ هر پنج دقیقه توناژ خرخرش عوض میشد و تا میومدم به صداش عادت کنم از خواب می‌پرسیدم البته در کنار خرخر مرحوم تو کار اصوات دیگه ای هم بود
همیشه و همه جا خودشو رها میکرد ، نمیزاشت چیزی تو دلش بمونه
