فكرشو نكن بهترين عروسي رو بگيري پنج سال ديگه خز ترين عروسيه برو بازندگي الانت خوش باش
البته راس میگی اما من با یک دنیا آرزو و شوق همه کارام کرده بودم یک ماه مونده بود به عروسی خاهر شوهر جوونم فوت کرد عزادار شدیم بدون عروسی و ساده اومدم خونه خودم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من. چون همه چیزم عجله ای شد .سالن بسیار کوچیک و مهمونا زیااااد . جایگاه رقص نداشت .افتضااااح بود .همه اش هم تقصیر خانواده اشغال شوهر م هست که انگار براشون مهم نبود. احمقا . کی دو هفته قبل از عروسی تصمیم میگیره عروسی بگیره و .... خیلی احمقن .چقدر بدم میاد ازشون .