2737
2739
بچه ها من و مادر همسری دیروز رفتیم مرکز بهداشت و واکسن اروینو زدن
دوتا جیغ بلند و بعدش ساکت شد و بش شیر دادم و اومدیم خونه یکم خوابید بعد پاهاشو تکون میداد و جیغ میزد پاهاشو از زانو به پایین با یه پارچه باریک مثل شال محکم بستیم
متاسفانه از صبح که بیدار شدم اماده اش کنم تا خود مرکز بهداشت هرکار کردیم بیدار نشد که بش استامینوفن بدم

فقط موقع قد و وزنش بیدار شد و بعدم که واکسنشو زدن

خلاصه بعد اون جیغا بیدار شد و بش استامینوفن دادم نه قطره و شیر دادم بمیرم براش داشت شیر میخورد و اه و ناله میکرد
بعدش تا غروب به همین منوال گذشت در این بین هم یکی دوبار پئشکشو با کمک مادرهمسری عوض کردیم و اون پاهاشو نگه میداشت شب یکم تبش رفت بالا ولی منظم هر چهارساعت قطره بش دادم و خداروشکر الان تبش اومده پایین و بهتره

کمپرس سرد رو هم میذاشتم اصلا خوشش نمی اومد و جیغ میزد منم بی خیال شدم حالا امروز گرم رو براش میذارممم



توصیه های ساراجون که دستشم درد نکنه خیلی به دردم خورد ممنون عزیزم چند صفحه قبل شما هم بخونین امیدوارم این روز سخت رو راحت بگذرونین


فعلا باییییییییی
Lilypie First Birthday tickers


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه ها من و مادر همسری دیروز رفتیم مرکز بهداشت و واکسن اروینو زدن
دوتا جیغ بلند و بعدش ساکت شد و بش شیر دادم و اومدیم خونه یکم خوابید بعد پاهاشو تکون میداد و جیغ میزد پاهاشو از زانو به پایین با یه پارچه باریک مثل شال محکم بستیم
متاسفانه از صبح که بیدار شدم اماده اش کنم تا خود مرکز بهداشت هرکار کردیم بیدار نشد که بش استامینوفن بدم

فقط موقع قد و وزنش بیدار شد و بعدم که واکسنشو زدن

خلاصه بعد اون جیغا بیدار شد و بش استامینوفن دادم نه قطره و شیر دادم بمیرم براش داشت شیر میخورد و اه و ناله میکرد
بعدش تا غروب به همین منوال گذشت در این بین هم یکی دوبار پئشکشو با کمک مادرهمسری عوض کردیم و اون پاهاشو نگه میداشت شب یکم تبش رفت بالا ولی منظم هر چهارساعت قطره بش دادم و خداروشکر الان تبش اومده پایین و بهتره

کمپرس سرد رو هم میذاشتم اصلا خوشش نمی اومد و جیغ میزد منم بی خیال شدم حالا امروز گرم رو براش میذارممم



توصیه های ساراجون که دستشم درد نکنه خیلی به دردم خورد ممنون عزیزم چند صفحه قبل شما هم بخونین امیدوارم این روز سخت رو راحت بگذرونین


فعلا باییییییییی
Lilypie First Birthday tickers
سلام بچه ها ,چطورین؟
مامان مهربون منم بعد از 40 روز که نزدیکی داشتم ,دقیقا همین مشکل رو داشتم,انگار خیلی تنگ شده و اینا, منم انقد گریه کردم خیلی درد داشتم.حتی خون هم اومد.بعد از دو روز رفتم برای تست پاپ اسمیر پیش دکترم,بهش گفتم.گفت شیردهی باعث میشه که واژن خشک بشه,بخاطر ترشح یه هورمون هستش ,خلاصه اینکه برام ژل نوشت و گفت تا وقتی شیردهی داری,احتمالا همینجوری هستی,از این ژل استفاده کن تا اذیت نشی.
منم هنوز ژل نخریدم و هربار موقع نزدیکی خیلی درد دارم و خیلی اذیت میشم ولی همش یادم میره ژل بخرم .
پس نگران نباش چون این مشکل طبیعیه و جای نگرانی نیست.

خواهش میکنم راضیه جونم
خداروشکر که بسلامتی واکسن آروین کوچولو رو زدی و تموم شد رفت.خیلی روز سختیه اما میگذره دیگه.ایشاله رفت تا ۴ ماهگی ...



CafeMom Tickers
2731
سلام دوست جونا خوبین ؟ کوچولوهاتون خوبن؟

رادمهر ما هم چند هفته پیش سرما خورد طفلی بینیش کیپ شده بود نمی تونست درست نفس بکشه منم شبا خواب نداشتم همش به پهلو می خوابوندمش اینجوری بهتر نفس می کشید خدا رو شکر خوب شد بعد از خوب شدنش بردیم ختنش کردیم

طفلی بچم اینقد گریه کرد و جیغ زد منم اینور داشتم گریه میکردم اصلا طاقت گریه بچمو نداشتم فکر میکردم خیلی قوی ام البته هستم ولی در مقابل گریه های جگر سوز رادمهر اصلا نتونستم خودمو کنترل کنم .

وقتی رادمهرو دستیار دکتر اورد پیشم اروم شده بود باورتون نمیشه اومد که بغلم همینجوری بهم ذل زده بود و بهم می خندید انگار طفلی بچم فهمیده بود چقدر غصه خوردم دلداریم میداد الهی قوربونش برم .

شنبه میخوام ببرم واکسنشو بزنم طفلی این نی نیا همش درد می کشن .

راستی بچه ها شما پریود شدین؟ من پریروز کمی خونریزی داشتم ولی دیروز و امروز هیچی



سلام ارمغان جون خداروشکر پسر گلت رادمهر جون خوب شده

من پری شدم هفته بعد چهلم تا هفت هشت روز بود و قطع شد شدید هم نبود مثل سابق



بچه ها من همش مینا رو فراموش میکنم
امروز تازه یادش افتادم چرا نمیاد
Lilypie First Birthday tickers
سلام ارمغان جون خداروشکر پسر گلت رادمهر جون خوب شده

من پری شدم هفته بعد چهلم تا هفت هشت روز بود و قطع شد شدید هم نبود مثل سابق



بچه ها من همش مینا رو فراموش میکنم
امروز تازه یادش افتادم چرا نمیاد
Lilypie First Birthday tickers
2740
ارمغان جون مادر هرچیم قوی باشه,باز تحمل درد کشیدن بچشو نداره,خداروشکر که اینکارو انحام دادی و خیالت راحت شد.واکسن هم برای نینی دردناک نیست به اون صورت,ولی بعدش که دردش شروع میشه,اید مراقب باشی پاشو تکون نده,حتما بعد سه ساعت قنداقش کن,پاهاشو صاف صاف کن که تکون نخوره,یه هفت ساعتی باید مراقب باشی ,ایشاله که نه نینی اذیت بشه,نه تو عزیزم.
CafeMom Tickers
سلام دوستای نازنینم
انگاری موش اتیش زدن تا اسمم اومد اومدم

اومدم تا دلیل 3 هفته نیومدنم بگم انشالله که بچه های شما همیشه سالم و سرحال باشن!
گفتم که بردیا زمانه شیر نخوردنش طولانی شده و تا خودم به زور بهش شیر ندم نمیخوره و اصلا برای شیر خوردن گریه نمیکنه بچم یه روز از صبح تا شب فقط یه بار شیر خورد و هر وقتم که سینم دهنش میزاشتم دهنش میبست و اصلا شیر نمیخورد بردمش دکتر معاینش کرد و گفت گلوش عفونت داره بهش انتی بیوتیک داد و گفت تا 10 روزه دیگه داروهاش بهش بدم و شیر خوردنش خوب میشه اما چی بگم 10 روز گذشت و بچم صبح تا شب هر دفعه فقط یک یا دو دقیقه شیر میخورد اونم با زور و گریه فقط اخر شب 5 دقیقه شیر میخورد که اونم از فشار گرسنگی!!!
دوباره بردمش دکتر گفتم هیچ فرقی نکرده و دوباره همون طوریه و شیر نمیخوره دکترم گفت حتما سینت مشکل داره بلد نیستی بهش شیر بدی و داشت اموزش شیر دادن به بچه رو بهم میداد!!!!!!!!!!!!!!! اخه بچه ای که توی بیمارستان همون ساعت اول به دنیا اومدنش نیم ساعت سینه رو راحت میگرفت چطوری حالا شیر خوردن یادش رفته یا من شیر دادن یادم رفته
خلاصه بچم توی 20 روز فقط 100 گرم اضافه کرده بود به علاوه اینکه شبانه روز گریه میکرد همیشه گرسنه بود حاضر بود پستونک بخوره دست خودش بخوره اما سینه من نمیگرفت حتی شیرم توی شیشه هم نمیخورد.......
توی این مدت من شدیدا افسرده شدم همش چشمام اشک بود و این دکتر به اون دکتر تا مگه یه نفر بفهمه درد این بچه چیه که هیچ کدوم نفهمیدن رفتیم داروخونه تا شیر خشک بخریم اما نمیدونستم چه شیر خشکی بخرم چی براش خوبه به دکتر گفتم یه شیر خشک معرفی کنه که دکترا هم میگفتن فقط شیر مادر شیر خشک اصلا برای بچه مناسب نیست!
لبهای بردیا خشک شده بود و هر روز پوستش تیره تر میشد و هر روز من داغون تر میشدم خدایا باید چیکار میکردم
نبات داغ بهش میدادم اما نمیگرفت دوباره رفتم داروخونه تا شیر خشک بخرم دکتره داروخونه گفت باید دکتر تشخیص بده که چه شیر خشکی به بچتون میسازه نمیدونست چی باید بخرم
بردیا 40 روزه شد اما خوب نشد(همه میگفتن 40 روزش که تموم بشه خوب میشه) خیلی خسته شده بودم اومدم تهران خونه مامانم اینا واز تمام فامیلامون ادرس دکترایی که واسه بچه هاشون میرفتن پرسیدم از یکی خیلی تعریف شنیدم اول از اون وقت گرفتم
وقتی رفتم تو مطب مثل همیشه بغض تو گلوم بود و با خودم میگفتم خدایا یکی تو دنیا پیدا بشه درد بچم بفهمه کلی نذر کردم
رفتم داخل و بردیا رو گذاشتم روی تخت تا معاینش کنه دکتر پرسید مشکلش چیه منم فقط گفتم خیلی گریه میکنه اقای دکتر اصلا هم ساکت نمیشه! دکتر پرید تو حرفم و گفت شیر نمیخوره درسته گفتم بله دکتر گفت حتی اگه شما به زور هم بهش شیر بدین نمیگیره و لجبازه میکنه مدام خودش رو جمع میکنه روی پاهاش می ایسته و گردنش از الان نگه میداره که نباید توی این سن اینجوری باشه از گریه سیاه و کبود میشه ومداوم دوست داره توی بغل باشه اونم فقط عمودی دوست نداره بخوابونیدش توی خواب میترسه و با جیغ از خواب بیدار میشه خوابش کوتاه مدته و بیشتر بیدارهو............... تمام حالتهای بردیارو یکی یکی گفت بدونه اینکه من حرفی بزنم گفت بردیا مشکل کولیک و رفلاکس معده داره
میدونستم کولیک داره چون قبلا هم دکتر گفته بود اما رفلاکس نه!
گفتم باید چیکار کنم فکر کنم شیرم بده که نمیخوره دکتر گفت من نباید هر چیزی که از گاو و فراورده های گاویه بخورم گوشت گاو شیر ماست و کره و خامه دوغ لبنیات به طوره کامل و هر چیزی که توش مواد نگه دارنده داره مثل سس و رب و بیسکوییت و ابمیوه های بیرون و نوشابه های گاز دار و ...
یه شربت واسه معدش و قرص هم واسه رفلاکسش نوشت و گفت بدنه بردیا خیلی کم اب شده و شیر خشک ببلاک ای ار نوشت و گفت بدنش به شیر خشک احتاج داره تا به وزنه نرمال برسه...
خیلی خوشحال بودم و انگاری یه وزنه یک تنی از روی دوشم برداشته شد چون دکتر درد بردیا رو فهمیده بود سبک بودم
اما داروهایی که نوشته بود خارجی بودن و شربت معدش گیر نمیومد هر داروخونه ای میرفتم میگفتن نداریم نیست
خانوم نداریم تحریمیم وارد نمیشه( که بر باعثش لعنت.... )شاید 30 تا داروخونرو رفتیم و نداشتن به دکتر زنگ زدم و گفتم شربتش ندارن میشه یه جایگزین براش بنویسین که دکترم گفت تنها دارویی که بردیارو خوب میکنه اینه و هیچ جایگزینی نیست برید داروخونه 13 ابان بخرید تا اینکه یه داروخونه که اخرین داروخونه سر راهمون بود اصلا فکرشم نمیکردیم که داشته باشه شربتش داشت خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم
ببخشید سرتون درد اوردم الان بردیا خیلی بهتره خشکی های لبش رفتن پوستش روز به روز سفیدتر میشه توی 10 روز 250 گرم اضافه کرده و با پرهیزایی که میکنم نیم ساعت شیر میخوره وحریفه شیر خوردنش نمیشم و خودمم خیلی بهترم و احساسه ارامش دارم چون بچم ارومه و دیگه بی دلیل گریه نمیکنه
وای خدایا شکرت شکر
CafeMom Tickers
وای مینا جون بخدا تمام تنم یخ کردش داشتم مسیجتو میخوندم,بمیرم چی بهت گذشته عزیزم,چقد سخت بوده برای تو و پسرکت.الهی صدهزار بار شکر که نینیت خوب شده,ایشاله نینی هیچ کدوممون دیگه دچار مشکل نشه.عزیزم مراقب خودت باش,بخودتم برس,میدونم تو هم حسابی باید ضعیف شده باشی از بس حرص خوردی...
CafeMom Tickers
سلام مامانا!!
وای میناجون نیکی هم بعضی از علائم رو چندروزه داره!! در طول روز شاید یکساعت پشت سرهم نمیخوابه! جدیدا با گریه یعنی یه جیغ کوچیک از خواب میپره!! همه میگن داره خواب میبینه!! مدام دلش میخواد توی بغل باشه!! همه میگن بغلیش کردی بچه ارو!! گردن میگیره و گاهی محکم سرشو میکوبونه به سر شونه ام و از دردش گریه میکنه!!
باور کن از کت و کول افتادم از بس توی بغلم هست!! ولی شیرخوردنش بد نیست ولی خیلی شیر بالا میاره مدام در حال شستن ملافه بالشش هستم از بس شیر بالا میاره
کلی زحمت میکشم شیر بخوره بعد اینقدر زور میزنه تا همش قلپ قلپ از دهنش میاد بیرون
CafeMom Tickers
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز